اخبار

اسلام و مساله ترور

Views: 18

چکیده:

وقوع قتل پى در پى در پاییز ۱۳۷۷ ایران، که به قتلهاى زنجیره‌اى معروف شد، مساله ترور و اسلامى؟ ! یا انسانى؟ ! بودن آن را به یک بحث جنجال برانگیز داخلى تبدیل کرد . عملیات تروریستى تابستان ۱۳۸۰ آمریکا نیز، ترور را در صحنه جهانى، بر سر زبانها انداخت . این عملیات در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۲ مصادف با ۲۰ شهریور ۱۳۸۰ انجام شد . هم در حادثه قتلهاى زنجیره‌اى ایران، و هم، در عملیات تروریستى آمریکا، عده‌اى کوشیدند این دو اقدام را به اسلام و مسلمانان رادیکال؟ ! و بنیادگرا؟ ! نسبت دهند . بنابراین، مقاله حاضر مى‌کوشد، به این سؤالات پاسخ دهد: آیا اسلام با ترور موافق است‌یا خیر؟ آیا مسلمانان اجازه دارند با استناد به سیره معصومین، دست‌به ترور بزنند؟ و سرانجام ترور چه نسبتى با مجازات اسلامى دارد؟

مقدمه

این مقاله در پاسخ به سؤالات فوق، نخست ترور را در فرهنگ علوم سیاسى تعریف و مؤلفه‌هاى آن را تعیین مى‌کند . آنگاه به جستجوى معادل کلمه ترور در ادبیات قدیم و جدید عرب مى‌پردازد . سپس به آیات و روایاتى که ترور را رد مى‌کند، اشاره دارد، و تفاوت مجازات اسلامى با ترور را در قرآن، سیره پیامبر اکرم‌صلى الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام نشان مى‌دهد، و تفاوت این دو را با ذکر نمونه‌هایى از نفى ترور در تاریخ اسلام و انقلاب اسلامى توضیح مى‌دهد، و سرانجام، مقاله با استخراج منطقى نکاتى از مطالب مطرح شده به پایان مى‌رسد .

تعریف ترور (terror)

در فرهنگ و عرف سیاسى، تعاریف مختلفى از ترور و تروریست ( (terrorist و تروریسم (terrorism) ارائه شده که در عین تنوع، بسیار به هم شبیه‌اند . در عوض، معناى ترور در اسلام چندان از پراکندگى برخوردار نیست، و اغلب در یک گستره و فضاى محدود به کار رفته است . به همین جهت، قبل از ورود به بحث، تشریح مفهوم ترور در فرهنگ علوم سیاسى که بیشتر متاثر از فرهنگ غرب است و نیز توضیح ترور در فرهنگ اسلامى اجتناب‌ناپذیر است .

الف) ترور در فرهنگ علوم سیاسى

منابع و مآخذ فرهنگ علوم سیاسى، ترور و مشتقات آن را، این گونه معنا مى‌کنند:
۱- « تروریسم که از ریشه لاتین terror به معناى ترس و وحشت گرفته شده است، به رفتار و اعمال فرد یا گروهى اطلاق مى‌شود که از راه ایجاد ترس، وحشت و به کار بستن زور مى‌خواهد به هدف سیاسى خود برسد . همچنین، کارهاى خشونت‌آمیز و غیر قانونى حکومتها براى سرکوب مخالفان خود و ترساندن آنان نیز در ردیف تروریسم قرار دارد، که از آن به عنوان تروریسم دولتى یاد مى‌شود .» (۲)
۲- « تروریسم فعالیت‌هاى عاملان دولتى یا غیر دولتى [است] که در کوشش‌هاى‌شان براى دست‌یابى به اهداف سیاسى از روشها و وسائل خشونت‌آمیز استفاده مى‌کنند . شیوه‌هاى به کار برده شده از طرف تروریستها عبارتند از: هواپیما ربایى، گروگان‌گیرى، خراب کارى، بمب گذارى، بانک‌زنى، آدم ربایى سیاسى و آدم کشى . سازمان‌هاى تروریستى نوعا سعى مى‌کنند که با اقداماتشان توجه رسانه‌هاى گروهى و مردم را جلب کنند . . . بسیارى از دولتها نیز براى نیل به اهداف سیاسى‌شان از اشکال گوناگون تروریسم – از جمله ضربات هوایى، اعدامهاى وسیع و بازداشتهاى گسترده استفاده مى‌کنند .» (۳)
۳- « به شکلى از اقدام خشونت‌بار دولتى و یا غیر دولتى که با هدف دست‌یابى به یک منظور سیاسى صورت مى‌گیرد، تروریسم گویند . تروریسم با انواع دیگر خشونت‌شباهتى ندارد . تروریسم تلاش دارد توجه بین المللى را به جانب یک بى‌عدالتى، خواه واقعى خواه خیالى، بکشاند . تروریست‌ها، شیوه‌هاى گوناگونى را به کار مى‌گیرند که از جمله عبارتند از: هواپیماربایى، بمب گذارى، گروگان‌گیرى، ترور افراد، سرقت از بانک‌ها و خرابکارى .» (۴)
۴- « ترور در لغت، و در زبان فرانسه، به معناى هراس و هراس افکنى است . و در سیاست‌به کارهاى خشونت‌آمیز و غیرقانونى حکومتها براى سرکوبى مخالفان خود و ترساندن آنان ترور گویند; و نیز کردار گروه‌هاى مبارزى که براى رسیدن به هدفهاى سیاسى خود دست‌به کارهاى خشونت‌آمیز و هراس‌انگیز مى‌زنند، ترور نامیده مى‌شود . ترورگرى، روش حکومتهایى است که با بازداشت و شکنجه و اعدام و انواع آزارهاى غیرقانونى، از راه پلیس سیاسى مخفى، مخالفان را سرکوب مى‌کنند .» (۵)
۵- « تروریسم به مفهوم آدم‌کشى و تهدید و ایجاد خوف و وحشت در میان مردم براى نیل به هدفهاى سیاسى و یا بر انداختن حکومت و در دست گرفتن زمام امور دولت‌یا تفویض آن به گروه دیگرى است که مورد نظر باشد . . . تروریسم دولتى اصطلاحى است مشعر به دخالت‌یک یا چند دولت در امور داخلى یا خارجى دولت دیگر، که به منظور ایجاد رعب و وحشت، از طریق اجرا یا مشارکت در عملیات تروریستى و یا حمایت از عملیات نظامى به منظور زوال، تضعیف و براندازى دولت مذکور و یا دستگاه رهبرى بر آن صورت مى‌گیرد .» (۶)
۶- « ترور . . . اصطلاحا به حالت وحشت فوق‌العاده‌اى اطلاق مى‌شود که ناشى از دست زدن به خشونت و قتل و خون‌ریزى از سوى یک گروه، حزب و یا دولت‌به منظور نیل به هدفهاى سیاسى، کسب و یا حفظ قدرت است . . . ترور شخصیت‌یا ترور روانى یعنى ترساندن و تهدید افراد از طریق هدف قرار دادن روحیه، حس شهامت و اعتبار آنها . رژیم ترور به رژیمى اطلاق مى‌شود که از طریق ایجاد وحشت، تهدید، حبس و کشتار مخالفان خود حکومت مى‌کند .» (۷)
۷- « حکومت‌هاى تروریستى به رژیم‌هایى اطلاق مى‌شود که با شیوه‌هاى فاشیستى و از طریق ایجاد رعب و وحشت و کشتار بیرحمانه مخالفان خود حکومت مى‌کنند . ترور در اصطلاح عام، بیشتر به قتلهاى سیاسى گفته مى‌شود که البته معنى واقعى این کلمه نیست، ولى کاملا رواج یافته، و اصطلاح عملیات تروریستى غالبا به جاى قتلهاى سیاسى به کار گرفته مى‌شود . . . تروریسم بین‌المللى اصطلاحى است . . . که به منظور تامین مقاصد سیاسى در سطح بین‌المللى انجام مى‌شود .» (۸)
۸ – در قانون داماتو «اصطلاح اقدام تروریسم بین‌المللى به عملى گفته مى‌شود که: الف براى جان انسان، خشونت‌آمیز یا خطرناک باشد، یا این که ارتکاب آن در حوزه صلاحیت ایالات متحده یا هر کشور دیگر، جرم جنایى محسوب شود . ب ظاهرا با اهداف زیر صورت گیرد:
۱ – ایجاد ارعاب و وحشت و فشار بر اشخاص غیر نظامى .
۲ – حکومت از طریق ارعاب و فشار .
۳ – تاثیر گذارى بر رفتار حکومت از طریق سوء قصد یا آدم ربایى . (۹)
در یک جمع‌بندى کلى در باره ترور مى‌توان به سخنان والتر لاکوئیور رئیس شوراى پژوهش بین‌المللى مرکز مطالعات راهبردى و بین‌المللى آمریکا استناد کرد . به عقیده وى: «تروریسم به عنوان کاربرد زور یا تهدید به زور در داخل یک کشور به منظور ایجاد ترس و وحشت در جامعه، تضعیف و حتى سرنگونى نهادهاى موجود و ایجاد تغییرات سیاسى تعریف شده است . او مى‌افزاید بزرگترین تحولى که طى سالهاى اخیر صورت گرفته، این است که تروریسم دیگر، فقط جنبه نظامى ندارد و فعالیتهاى تروریستى از حمله علیه اهداف ویژه، همچون مقامات سیاسى به سمت کشتارهاى عمومى و کور در حال حرکت است . البته تاریخ نشان مى‌دهد که تروریسم غالبا تاثیر سیاسى اندکى داشته است . و گروه‌هاى تروریستى پس از سالها مبارزه مسلحانه و از دست دادن تعداد زیادى از نیروهاى خود، شاهد پیشرفتى در کارشان نیستند . بلکه تروریسم مایه تشدید خصومت و جنگ و مانع از برقرارى صلح است . بنابراین، برخلاف انتظار، عملیات تروریستى نتایج معکوس در افکار عمومى به وجود آورده است . به این دلیل که، تصمیم به استفاده از خشونت تروریستى، همیشه یک تصمیم عقلانى نیست; زیرا اگر این‌طور بود، باید میزان تروریسم در جهان بسیار اندک باشد . تلاش تروریستى، در ۹۹ درصد محکوم به شکست است، اما همان یک موردى که شانس موفقیت دارد، مى‌تواند قربانیان زیادى برجا گذارد، خسارات مادى بسیارى به بار آورد و وحشت و هراس بزرگتر از هر چیزى که جهان تاکنون تجربه کرده است، ایجاد کند . (۱۰)

ب) ترور در ادبیات عرب

معادلى که براى واژه ترور، در ادبیات قدیم و جدید عرب به کار مى‌رود، با هم متفاوت است; اما در معنا، تفاوتى بین آن دو به چشم نمى‌خورد . در مجموع، در زبان عربى براى کلمه ترور سه معادل وجود دارد:
۱ – فتک: در کتاب فرهنگ اصطلاحات معاصر، فتک به معناى، ترور کرد، کشت، از میان برد، و به قتل رسانده، آمده است . (۱۱) در لسان‌العرب، الفتک; یعنى هر شخصى که فردى را بى خبر و از روى غفلت‌بکشد، و نیز، به معناى شخصى است که از غفلت فرد دیگرى استفاده مى‌کند و او را مى‌کشد یا مجروح مى‌سازد . (۱۲) در لغت‌نامه دهخدا، این واژه به معنى، به ناگاه گرفتن، ناگاه کسى را کشتن و یا کشتن غافلگیرانه مقتول است . (۱۳) در فرهنگ نوین، فتک به حمله برد، یورش برد، به ناحق کشت، خون ناحق ریخت، فتک به آدم‌کشى و فتاک به بسیار آدم‌کش ترجمه شده است . (۱۴) در هر حال، فتک; یعنى انسان در مکانى پنهان شود، سپس از مخفى‌گاه خارج گردد، و به کسى حمله آورد، و او را بى‌محابا و بدون ترس به قتل رساند . بنابراین در لسان امروزى عرب، ترور مصداق دقیق واژه فتک است . (۱۵)
۲ – ارهاب: کلمه ارهاب و مشتقات آن، در ادبیات قدیم عرب به معناى ترس، ترسانیدن و دچار هراس کردن بود . قرآن هم بر همین معنا تاکید دارد . به عنوان نمونه به این آیه بنگرید: «ایاى فارهبون‌» (۱۶) : (در راه انجام وظیفه، و عمل به پیمانها، تنها از من بترسید). (۱۷) الارهابى; یعنى کسى که براى برپا داشتن قدرت و سلطه خود به ترساندن متوسل مى‌شود . الحکم الارهابى ، نوعى حکومت است که بر ارعاب و زور قرار دارد . (۱۸) در کتاب فرهنگ اصطلاحات معاصر، ارهاب به معناى ترساندن، ایجاد ترس و وحشت، تهدید نمودن، ترور، هشدار مسلحانه، خشونت، ارعاب و تروریسم به کار مى‌رود . و نیز، ارهاب دولى به تروریسم دولتى یا بین‌المللى، ارهابى به تروریست و تروریستى و شبکه ارهاب به باند ترور و شبکه ترور ترجمه مى‌شود . (۱۹) بنابراین، مى‌توان گفت: ارهاب در ادبیات قدیم و در قرآن به معناى ترور به کار نرفته، ولى در دوره معاصر به معناى ترور به کار مى‌رود .
۳ – اغتیال: اغتیالا یا قتله غیلتا; یعنى پنهانى و به شکلى که مقتول با خبر نشود، او را از پاى در آوردن . (۲۰) در المنجد، الغیله به معنى فریب دادن و به ناگاه کشتن و قتله غیله به معنى به او نیرنگ زد و به ناگاه او را کشت، آمده است . (۲۱) به عبارت دیگر، اغتیال به معناى ترور و سوء قصد و محاوله الاءغتیال به معناى طرح ترور و توطئه ترور به‌کار مى‌رود . (۲۲) در فرهنگ بزرگ، اغتیال به آدم کشى و غیله به حیله، مکر و فریب ترجمه شده است . (۲۳) در مجموع هلاک کردن، به ناگاه کشتن، با خدعه کشتن، در پنهان کشتن، ناگاه کشتن و گرفتن، فریب دادن و به خلوت بردن و سپس کشتن از معناى اغتیال است . (۲۴) غیله به معناى على غفله منه یا کسى را به غفلت و غافلگیرانه کشتن است . (۲۵)

ج) ترور در زبان فارسى

در فرهنگ فارسى عمید ترور ( (Terreur به معنى ترس زیاد، بیم هراس، خوف و وحشت است، و در اصطلاح سیاست; یعنى کشتن و از بین بردن مخالفان و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم . تروریست ( (Terroriste به عامل ترور، طرفدار ترور، آدم‌کش، آن که براى رسیدن به هدف خود کسى را به طور غافلگیرانه بکشد و یا ایجاد وحشت و هراس کند . تروریسمTerrorisme روش کسانى است که آدم‌کشى و تهدید مردم و ایجاد خوف و وحشت را به هر طریق که باشد، براى رسیدن به هدفهاى سیاسى خود از قبیل تغییر حکومت‌یا در دست گرفتن زمام امور لازم و مباح مى‌دانند . (۲۶)
در لغت‌نامه دهخدا آمده است: واژه ترور از فرانسه اقتباس شده و به معنى قتل سیاسى به وسیله اسلحه است . تازیان معاصر اهراق را به جاى ترور به کار مى‌برند، و این کلمه در فرانسه به معنى وحشت و خوف آمده و حکومت ترور هم اصول حکومت انقلابى بود که پس از سقوط ژیروندن‌ها از ۳۱ مه ۱۷۹۳ تا ۱۷۹۴ در فرانسه مستقر گردید و اعدامهاى سیاسى فراوانى را به دنبال داشت . ترور کردن نیز به معناى قتل سیاسى با اسلحه و تروریست‌به معنى کسى که طرفدار اصول تشدد، حامى شدت عمل و ایجاد رعب و ترس مى‌باشد . این کلمه در زبان فارسى به شخصى اطلاق مى‌شود که با اسلحه مرتکب قتل سیاسى شود . تروریسم در زبان فارسى به اصلى گفته مى‌شود که در آن از قتلهاى سیاسى و ترور دفاع گردد . (۲۷)
بنابراین، شاخصهاى ترور بر پایه بیشتر تعاریف و معانى فوق عبارتند از:
۱ – هر اقدامى که ایجاد ترس، وحشت، هراس، خوف و رعب در میان مردم یا مخالفان بیانجامد، و این اقدام، خشونت‌آمیز، زورمدارانه، غیرقانونى و هراس‌انگیز باشد .
۲ – این اقدام با هدف برانداختن حکومت، یا به منظور در دست گرفتن امور، یا به جهت ضعیف کردن حاکمیت و دستگاه رهبرى و یا با هدف تاثیر بر رفتار مخالفان صورت مى‌گیرد .
۳ – اقدام مذکور توام با قتل پنهانى، ناگهانى و غافلگیرانه است و آن نیز، با خدعه و فریب، مکر و حیله همراه و همگام است .
به‌طور خلاصه مى‌توان گفت : ترور در لغت‌به معناى ترس، هراس، خوف و وحشت است و در اصطلاح سیاسى به معناى کشتن و از بین بردن مخالفان و ایجاد رعب و وحشت میان مردم مى‌باشد . تروریست‌به عامل ترور، آدم کشى، و به‌طور کلى به کسى اطلاق مى‌گردد که براى رسیدن به هدف خود، کسى را غافلگیرانه بکشد و یا ایجاد وحشت و هراس نماید .
تروریسم روش کسانى است که آدم کشى و تهدید مردم و ایجاد خوف و وحشت را به هر طریقى که باشد براى رسیدن به هدفهاى خود لازم و درست مى‌دانند . در نتیجه، علاوه بر شیوه و روش اقدام، انگیزه افراد یا گروه‌ها در انجام عمل، ملاک تروریستى بودن یا تروریستى نبودن عمل را مشخص مى‌کند; یعنى اگر فرد یا گروهى با هدف سرقت‌یا کسب منفعت اقتصادى اقدام به آدم کشى نمایند، به این عمل، عمل تروریستى اطلاق نمى‌گردد; چرا که مى‌بایست انگیزه فرد یا گروهى که دست‌به آدم کشى یا ایجاد رعب و وحشت مى‌زنند، سیاسى باشد . به عنوان مثال، پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، برخى از گروه‌هاى سیاسى، با قتل، آدم کشى و ایجاد رعب و وحشت، قصد ساقط نمودن انقلاب اسلامى و به دست گرفتن امور را داشتند; یعنى براى وصول به اهداف سیاسى، اقدام به قتل و خون ریزى مى‌کردند، از این رو اقدام آنها دقیقا یک اقدام تروریستى بود .
علاوه بر افراد یا گروه‌هاى سیاسى که ممکن است‌براى وصول به اهداف سیاسى اقدام به عملیات تروریستى نمایند، گاهى اوقات دولتها در داخل مرزهاى جغرافیایى و حتى در وراى مرزهاى جغرافیایى خود دست‌به ترور مى‌زنند و براى دست‌یابى به اهداف سیاسى، مخالفین خود را با عملیات تروریستى به قتل مى‌رسانند، به این گونه اعمال «تروریسم دولتى‌» اطلاق مى‌گردد . به عنوان نمونه مى‌توان از عملیات سازمان C.I.A ایالات متحده آمریکا نام برد که بر اساس آنچه توسط اعضاى سازمان تحت عنوان خاطرات منتشر شده و یا اطلاعاتى که سازمان راسا به چاپ رسانده، در پنجاه سال اخیر این سازمان دهها عملیات تروریستى را در وراى مرزهاى جغرافیایى خود از آمریکاى لاتین گرفته تا آفریقا، آسیا، خاورمیانه و خاور دور انجام داده است . مانند کودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ایران .
البته همان‌طورى که یورگن هابر مارس گفته است : «تروریسم به رغم بیان و زبان مذهبى آن، پدیده‌اى مدرن [غیر مذهبى] است . » (۲۸)

حرمت‌شرعى ترور

روایات متعدد و فراوانى در حرمت و منع ترور و قتل پنهانى وجود دارد که هیچ گونه تردیدى را درباره حرمت ترور از دیدگاه اسلام باقى نمى‌گذارد .
۱ – پیامبر اکرم‌صلى الله علیه وآله فرمود: وقتى در معراج بودم، چیزها و مواردى را دیدم . پرسیدم اینها چیست؟ گفتند: اینها نشانه‌هاى آخرالزمان است . پرسیدم:
«الهى فمتى یکون ذلک؟ فاوحى الى عزوجل: یکون ذلک اذا رفع‌العلم و ظهرالجهل و کثرالقراء و قل العمل و کثر الفتک و قل الفقهاء الهادون و کثر فقهاء الضلاله الخونه و کثرالشعراء .» (۲۹)
یعنى: چه زمانى آخرالزمان است؟ خداوند عزوجل فرمود: آخرالزمان وقتى است که علم محو شود و جهل ظاهر گردد، قاریان قرآن زیاد شوند و عمل کاهش یابد، ترور بالا رود، فقهاى هدایت‌گر اندک و فقهاى گمراه و خیانت کار زیاد و شاعران فراوان شوند .
۲ – در شرح نهج‌البلاغه ابن ابى‌الحدید آمده است:
هنگامى که پیامبرصلى الله علیه وآله رحلت فرمود و على‌علیه السلام به غسل و دفن آن حضرت مشغول بود، با ابوبکر براى لافت‌بیعت‌شد . در این هنگام زبیر و ابوسفیان و گروهى از مهاجران با عباس و على‌علیه السلام براى تبادل نظر و گفت‌وگو خلوت کردند . آنان سخنانى گفتند که لازمه تهییج مردم و قیام بود . عباس (که خدایش از او خشنود باد) گفت: سخنان شما را شنیدم و چنین نیست که به سبب اندک بودن یاران خود از شما یارى بخواهیم و چنین نیست که به سبب بدگمانى، آراى شما را رها کنیم . ما را مهلت دهید تا بیندیشیم، اگر براى ما راه بیرون شدن از گناه فراهم شد، حق میان ما و ایشان بانگ برخواهد داشت; بانگى چون زمین سخت و دشوار، و در آن صورت دستهایى را براى رسیدن به مجد و بزرگى فرا خواهیم گشود که تا رسیدن به هدف، آنها را جمع نخواهیم کرد . و اگر چنان باشد که به گناه درافتیم، خوددارى خواهیم کرد و این خوددارى هم به سبب کمى شمار و کمى قدرت نخواهد بود . به خدا سوگند اگر نه این است که اسلام مانع از هرگونه غافلگیرى (فتک و ترور) است، چنان سنگهاى بزرگ را بر هم فرو مى‌ریختم که صداى برخورد و ریزش آن از جایگاه‌هاى بلند به گوش رسد . (۳۰)
۳ – على‌علیه السلام در فرمانش به مالک اشتر نوشت:
«ثم اکثر تعاهد قضائه و افسح له فى البذل ما یزیل علته، و تقل معه حاجته الى الناس، واعطه من المنزله لدیک ما لا یطمع فیه غیره من خاصیتک لیامن بذلک اغتیال الرجال عندک .» (۳۱)
سپس (قاضى را به حال خود مگذار) و در کار او بررسى و تحقیق فراوان انجام بده و در بذل حقوق براى قاضى، آن اندازه وسعت‌بده که نیاز او را برطرف نماید و احتیاجش به مردم از بین برود، و آن مقام را در نزد خود براى قاضى منظور مدار که کسانى دیگر از خواص کارگردانان تو در آن طمع نکنند، و تا بدین جهت از غافلگیر کردن [ترور] و دستبرد دیگر مردانى که در دستگاه تو هستند، در امان بماند .
۴ – ابوصباح کنانى به امام جعفر صادق‌علیه السلام مى‌گوید:
«ان لنا جارا من همدان یقال له الجعد بن عبدالله یسب امیرالمؤمنین‌علیه السلام افتاذن لى ان اقتله؟ قال: ان الاسلام قید الفتک، و لکن دعه فستکفى بغیرک قال: فانصرفت الى الکوفه فصلیت الفجر فى المسجد و اذا انا بقائل یقول: وجد الجعدبن عبدالله على فراشه مثل الزق المنفوح میتا، فذهبوا یحملونه اذا لحمه سقط عن عظمه، فجمعوه على نطع و اذا تحته اسود فدفنوه .» (۳۲)
یکى از همسایه‌هایم که از قبیله همدان و نامش جعد بن عبدالله است، به على‌علیه السلام دشنام مى‌دهد . آیا اجازه مى‌دهى که او را بکشم؟ فرمود: اسلام ترور را منع کرده است . او را رها کن; زیرا به زودى فرد دیگرى این کار را انجام مى‌دهد . ابوصباح کنانى مى‌گوید: به سوى کوفه رفته و در مسجد مشغول نماز صبح شدم . در این حال گوینده‌اى مى‌گفت: جعد بن عبدالله مانند مرده‌اى که باد کرده بود، در رختخوابش پیدا شد . سپس گروهى رفتند و او را حمل کردند . در این حال گوشتش از استخوانش جدا مى‌شد . از این رو، جسد او را بر روى پوستى جمع کردند . در این شرایط دیدم که زیر جسد او سیاه بود . سپس او را به خاک سپردند . (۳۳)
نتیجه‌اى که از این روایات مى‌توان گرفت، آن است که «الایمان قید الفتک، المؤمن لایفتک اى الایمان، یمنع من الفتک کما یمنع القید عن التصرف‌» (۳۴) ; ایمان مانع ترور است و مؤمن ترور نمى‌کند; یعنى این که ایمان ترور را منع مى‌کند، همانند کسى که دستش بسته است و قادر نیست کارى انجام دهد . (۳۵) بنابراین، از روایات استفاده مى‌شود که هرگونه کشتن به صورت پنهانى (ترور) شرعا حرام و ممنوع است . اسلام حتى خدعه و نیرنگ در جبهه اسلامى و خودى را جایز نمى‌داند . خلاصه این که یک مسلمان، مسلمان را در مسائلى که با هم اختلاف دارند، نمى‌کشد .

ترور یا مجازات اسلامى

در برخى از آیات و روایات، به ظاهر منعى بر کشتن برخى از انسانها وجود ندارد، اما بررسى عمیق این آیات و روایات، نتیجه دیگرى به دنبال دارد .

الف) قرآن مجید

در آیات ذیل، کشتن برخى از انسانها مجاز شمرده شده است:
۱ – «یا ایها الذین ءامنوا کتب علیکم القصاص فى القتلى‌» (۳۶) اى افرادى که ایمان آورده‌اید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است .
۲ – «من اجل ذلک کتبنا على بنى اسراءیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فى الارض فکانما قتل الناس جمیعا» (۳۷) به همین جهت، بر بنى‌اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسانها را کشته .
۳ – «انما جزاؤ الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فى الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا» (۳۸) کیفر آن که با خدا و پیامبرش به جنگ بر مى‌خیزند، و اقدام به افساد در روى زمین مى‌کنند (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مى‌برند) فقط این است که اعدام شوند، یا به دار آویخته گردند .
مراد از قصاص قاتل، مجازات فاسد و محارب چیست؟ و اینها چه کسانى هستند؟
قصاص در اصطلاح قرآن، نوعى قانون کیفرى براى مجازات قاتل است . بنابراین، قصاص در آیه ۱۷۸ بقره، تنها به معناى کشتن نیست، بلکه کشتن آشکار قاتل، یکى از اقسام آن است . قاتلى که بعمد مرتکب قتل شده است، هم مى‌توان او را به قتل رساند و هم اولیاى دم مى‌توانند او را ببخشند ، و تنها وى را با پرداخت دیه، مجازات نمایند . بدین سان، قصاص تنها راه، براى از بین بردن افراد مزاحم و زمینه‌هاى جرم و دریچه‌اى به سوى حیات اجتماعى و نیز، ضامن آن است; زیرا قصاص در مقابل این شعار «زیاد بکشید تا کشتار کم شود» ، و نیز در مقابل شعار «عفو قاتل ممنوع است‌» ، قرار دارد . (۳۹)
آیه ۳۲ مائده، کشتن قاتل و مفسد را جایز شمرده است . از کشتن قاتلى که مرتکب قتل عمد شده است و آن از موارد قصاص است، در آیه ۱۷۸ بقره سخن گفته شد . فاسد نیز کسى است که به جنگ خدا و رسول خدا برخیزد، و یا این که در میان مردم ایجاد ترس و ناامنى کند . نکته مهم دیگر این آیه، مقام انسان در نزد خداوند است . از این رو، از پاى درآوردن او، همانند کشتن همه مردم دانسته شده است . شاید به آن علت که اگر کسى دست‌به خون انسان بى گناهى بیالاید، آمادگى آن را پیدا مى‌کند که انسانهاى بى‌گناه دیگرى را به قتل برساند . (۴۰)
در آیه ۳۳ مائده که تنها به عصر پیامبرصلى الله علیه وآله اختصاص ندارد، مراد از محاربین، افرادى هستند که اسلحه بر روى مسلمانان مى‌کشند، و با تهدید به مرگ، و حتى کشتن، اموال آنها را به غارت مى‌برند . به بیان دیگر، منظور از محارب کسى است که با تهدید و یا با به کارگیرى اسلحه، به جان و یا مال مردم تجاوز مى‌کند . اعم از این که دزد سرگردنه باشد و یا در داخل شهر به این اقدام دست‌بزند . البته محارب با کلمه افساد آمده است . بنابراین، مراد از محاربه با خدا، افساد در روى زمین از طریق اخلال در امنیت عمومى است . جزاى چنین کسى، اگر مرتکب قتل شده باشد، قتل است و اگر تنها دزدى کرده باشد، قطع دست و پاى مخالف است . و اگر فقط به ارعاب پرداخته است، نفى بلد است . (۴۱)
نتیجه‌اى که از آیات فوق و تفسیر آن به دست مى‌آید، آن است که اعدام قاتل، مفسد و محارب، در صورت تحقق شرایط لازم، صرفا به اذن امام عادل یا نایب خاص او و یا رهبر و حاکم اسلامى به شکل آشکار، بدون پرده‌پوشى و به منظور بازگرداندن امنیت عمومى انجام مى‌گیرد . در حالى که ترور علیه مخالفان سیاسى، و در نیل به اهداف سیاسى انجام مى‌شود، و در آن اذن امام عادل و . . . وجود ندارد . و اغلب در پنهانى و براى ضربه زدن و اخلال در نظم عمومى صورت مى‌پذیرد . (۴۲)

ب) سیره پیامبرصلى الله علیه وآله

نبى اکرم‌صلى الله علیه وآله در چند مورد به ظاهر دستور کشتن افرادى را صادر کرده است . از جمله:
۱ – جابر بن عبدالله مى‌گوید: «پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: چه کسى به سراغ کعب بن اشرف مى‌رود؟ او خدا و پیامبرش را آزرده است . محمد بن مسلم عرض کرد: یا رسول‌الله دوست دارى او را بکشم؟ حضرت‌صلى الله علیه وآله فرمود: بله . محمد بن مسلم به نزد کعب رفت و گفت: این مرد (پیامبرصلى الله علیه وآله) از ما درخواست زکات مى‌کند و ما را به زحمت مى‌اندازد، خدا او را محزون کند . ما الان از او پیروى مى‌کنیم و دوست نداریم او را رها کنیم تا این که ببینیم وضع او چه مى‌شود؟ او همین طور صحبت مى‌کرد تا این که بر کعب غالب شد .» (۴۳)
کعب بن اشرف شاعر جاهلى و از یهودیان بنى‌نضیر بود . وى پیامبرصلى الله علیه وآله و یارانش را هجو و مشرکان را علیه مسلمانان تحریک و کمک مى‌کرد . کعب متعرض زنان مسلمان مى‌شد، (۴۴) و به سلب امنیت عمومى مى‌پرداخت . اشرف در شعرهایش به بدى از زنان پیامبرصلى الله علیه وآله نام مى‌برد . و نیز اشعارى را درباره زنان مسلمان مى‌سرود و در آنها مسائل پنهانى آنها را در قالب شعر عرضه مى‌کرد، و در واقع یک عیش زبانى را پدید مى‌آورد . بنابراین، او خطرى در برابر پیشروى اسلام، امنیت مسلمانان و استقرار حکومت اسلامى بود . (۴۵) در حالى که یهودیان بنى‌نضیر، با پیامبرصلى الله علیه وآله پیمان صلح بسته بودند که به دشمنان هم کمک نکنند . مجازات هر کس که از این پیمان چه به صورت انفرادى و چه جمعى سرپیچى مى‌کرد، جنگ و مرگ بود . (۴۶) و البته خدعه در جنگ جایز است ولى جنگ همیشه جنگ مادى و نظامى نیست، بلکه جنگ گاه فکرى و عقیدتى و یا به اصطلاح جنگ سرد است .
۲ – واقدى مى‌گوید: «پیامبرصلى الله علیه وآله مطلع شد که سفیان بن خالد بن نبیح الهذلى اللحیانى . . . در نزدیکى مدینه فرود آمده و مردمى از قوم خودش و دیگر اقوام را به منظور رویارویى با پیامبرصلى الله علیه وآله گرد آورده است . . . پیامبرصلى الله علیه وآله عبدالله بن انیس را احضار کرد و او را به منظور کشتن سفیان ، شبانه روانه کرد . [انیس مى‌گوید او را یافتم و به نزدش رفتم] سپس به همراه او راه افتادم، با وى صحبت مى‌کردم و او از سخن من خرسند بود . . . در کنار او نشستم، تا این که مردم آرام گرفتند و خوابیدند . او هم آرام گرفت . آن گاه او را غافلگیر کردم و به قتل رساندم .» (۴۷)
سفیان بن خالد از دشمنان پیامبرصلى الله علیه وآله، و در تدارک جنگ علیه پیامبرصلى الله علیه وآله بود . وى در اطراف مدینه; یعنى در اطراف محل اصلى حکومت نوپاى پیامبرصلى الله علیه وآله مستقر شده و در صدد تهیه سرباز و آذوقه بود . وى امنیت راه‌ها را سلب و در واقع به مسلمانان اعلام جنگ کرده بود . بنابراین، هیچ راهى جز کشتن او و بازگرداندن آرامش به منطقه نبود .
اقدام پیامبرصلى الله علیه وآله در صدور حکم قتل آن دو را نمى‌توان ترور نامید; زیرا نشانه‌هاى ترور را نداشت . به بیان دیگر، پیامبرصلى الله علیه وآله حاکم اسلامى است و یکى از شؤون حاکم اسلامى قضاوت است . بنابراین، پیامبرصلى الله علیه وآله، بر اساس این شان، و بر پایه احراز مجرم بودن آن دو، حکم قتل آنان را آشکارا و نه مخفیانه صادر و نحوه اجراى آن را نیز مشخص نمود . چون آنها در خارج از حاکمیت اسلامى زندگى مى‌کردند، و حاضر نبودند به میل خود براى محاکمه و اجراى حکم به دارالحکومه پیامبرصلى الله علیه وآله، مراجعه نمایند، و نیز به علت آن که با پیامبرصلى الله علیه وآله و مسلمانان در جنگ بودند، دسترسى به آنان آسان نبود . بنابراین، پیامبرصلى الله علیه وآله، دستور اجراى حکم را به این صورت صادر کرد . مساله مهم دیگرى که در اینجا وجود دارد، آن است که هر کس نمى‌تواند به تشخیص خود به ترور دست‌بزند بلکه نخست‌باید یک مرجع صلاحیت‌دار که صلاحیت آن از نظر عقل و شرع پذیرفته است، مجرم بودن وى را تایید و سپس فرد یا افرادى واجد شرایط، حکم آن مرجع صلاحیت‌دار که مى‌تواند پیامبرصلى الله علیه وآله باشد را به مرحله اجرا در آورند . (۴۸)

ج) سیره ائمه اطهارعلیهم السلام

در سیره ائمه معصومین‌علیهم السلام نیز مواردى از تجویز قتل دیگران دیده مى‌شود . مثلا :
«محمد بن عمر الکشى با چند واسطه نقل مى‌کند که امام هادى‌علیه السلام فرمان قتل فارس بن حاتم قزوینى را صادر کرد و بهشت را براى کسى که او را به قتل برساند، ضمانت کرد، و جنید نیز فارس را به قتل رساند . فارس شخصى حیله‌گر بود که مردم را مى‌فریفت و آنها را به بدعت دعوت مى‌کرد . امام هادى‌علیه السلام درباره او فرمود: فارس که خدا او را لعنت کند با استفاده از نام من مردم را مى‌فریبد و به بدعت فرا مى‌خواند . قتل او بر هرکسى که او را بکشد، جایز است . هرکس مرا شاد و آسوده کند و او را به قتل برساند، من ضمانت مى‌کنم که خدا او را به بهشت مى‌برد . (۴۹)
اسحاق انبارى مى‌گوید:
امام جوادعلیه السلام به من فرمود: این چه کارى است که ابوالسمهرى که خدا لعنتش کند، انجام مى‌دهد، و ما را تکذیب مى‌کند؟ او ادعا مى‌کند که خودش و ابن ابى‌زرقاء براى ما تبلیغ مى‌کنند، من شما را شاهد مى‌گیرم که من از آنها به سوى خدا تبرى مى‌جویم . آن دو فریب کار و معلون‌اند . اى اسحاق، ما را از شر آنها راحت کن! خداى عزوجل با بردن تو، به بهشت‌به تو آرامش مى‌دهد . عرض کردم: فداى تو شوم، کشتن آنها بر من حلال است؟ فرمود: آن دو فریب کارند و مردم را فریب مى‌دهند و زندگى من و دوستانم را در معرض خطر قرار مى‌دهند، لذا خون آنها بر مسلمین حلال است . او را نباستى در ملا عام به قتل برسانى; زیرا، اسلام آدم کشى در ملا عام را نمى‌پذیرد، و اگر او را به صورت آشکار بکشى، ترحم و دلسوزى ایجاد مى‌شود، و از تو سئوال مى‌کنند چرا او را کشتى و تو نمى‌توانى دلیل موجهى ارائه کنى و قادر نیستى حجتى بیاورى تا از خود دفاع کنى، و خون مؤمنى از دوستان ما به خاطر یک فرد کافر ریخته مى‌شود . پس باید مخفیانه اقدام به کشتن کنید . (۵۰)
اقدام امام هادى‌علیه السلام و امام جوادعلیه السلام و سایر ائمه که مبادرت به امور مشابه کردند، را نیز نمى‌توان ترور نامید . به آن دلیل که، اگرچه ائمه معصوم‌علیهم السلام حاکمیت نداشتند، ولى در کنار شانیت افتاء، داراى شانیت قضاوت هم بوده‌اند . بنابراین، آنها هم، همانند پیامبرصلى الله علیه وآله و در مقام قضاوت، پس از احراز مجرمیت فرد، دستور به کشتن آنها دادند . منتهى این حکم به صورت پنهانى به اجرا در آمد، همانند شلاقى که به دلایلى، به صورت پنهانى بر مجرم نواخته مى‌شود . (۵۱) اینجا این سؤال مطرح است که چرا امام هادى‌علیه السلام دستور کشتن فارس بن حاتم و امام جوادعلیه السلام دستور کشتن ابوالسمهرى را صادر کرده‌اند . پاسخ این است:
اولا، حاتم به دروغ خود را نماینده امام هادى‌علیه السلام معرفى، و به نام امام‌علیه السلام از مردم خمس و زکات دریافت مى‌کرد، و آن را خود استفاده مى‌نمود . در حالى که نه نماینده امام بود و نه حق استفاده از وجوه شرعیه را داشت . علاوه بر آن، اخبار جعلى را به عنوان عقاید شیعیان ترویج مى‌کرد، و در این راه، با بهره‌بردارى از نام امام‌علیه السلام مردم را فریب مى‌داد، هیچ راهى براى آگاه کردن مردم و دور کردن آنها از وى وجود نداشت . (۵۲)
ثانیا، او به غلو درباره امام هادى‌علیه السلام پرداخت، و بدعتهاى تازه‌اى را در شیعه پدید آورد، آن هم به نام امام هادى‌علیه السلام . بدین سان، عقاید شیعیان را تباه کرد . از این رو، وجود او خطرى بزرگ و جدى براى جامعه شیعه به شمار مى‌آمد . (۵۳)
ثالثا، او فردى هرزه و منحرف هم بود . (۵۴) البته فریب‌کارى و هرزگى به تنهایى شخصى را شایسته مرگ نمى‌سازد، بلکه فریب‌کارى و هرزگى و بدعتگذارى توام با حکم و تشخیص امام معصوم‌علیه السلام مى‌تواند او را شایسته مرگ آشکار یا پنهانى سازد; زیرا وجود چنین شخصى موجب سلب امنیت است .
بارى تقریبا همین استدلال‌ها و یا مشابه آن در مورد ابوالسمهرى نیز صادق است .
از سیره پیامبرصلى الله علیه وآله و امامان معصوم‌علیهم السلام مى‌آموزیم که آنها، در مقام حاکم اسلامى و یا قاضى، به صدور حکم قتل افرادى دست زده‌اند که وجودشان جرثومه فساد و تباهى، موجب گمراهى و ضلالت جامعه اسلامى مى‌شد . به رغم این، پیامبرصلى الله علیه وآله و ائمه معصومین‌علیهم السلام حاضر نشدند در خفا حکم به قتل آنان صادر نمایند، و یا کشندگان آنها را از بازگو کردن واقعه باز دارند، و یا به قصد دست‌یابى به هدفهاى سیاسى نه دینى به آن مبادرت کنند، و یا براى ایجاد رعب و وحشت در مردم که از شاخصه‌هاى عملیات تروریستى است، به آن دست‌بزنند .

اسلام و نمونه‌هایى از نفى ترور

در تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب اسلامى، نمونه‌هاى فراوانى از نفى ترور وجود دارد که به چند نمونه از آن اشاره مى‌شود:
۱ – مسلم بن عقیل از ترور عبیدالله بن زیاد خوددارى کرد:
به پیشنهاد شریک، تصمیم بر آن شد که مسلم پشت پرده کمین کند و در وقت‌حضور ابن زیاد، با علامتى که به مسلم مى‌دهند (آب خواستن شریک) بیرون آمده و او را به‌قتل برساند . . . ابن زیاد آمد و نشست و صحبت‌هایى کردند . ولى وقتى شریک، آب طلبید، مسلم براى اجراى طرح، بیرون نیامد و با تکرار علامت، باز هم از مسلم خبرى نشد . ابن زیاد که احتمال خطرى را مى‌داد، از هانى پرسید: او چه مى‌گوید؟ گفتند: تب کرده و هذیان مى‌گوید . اما عبیدالله بن زیاد، زود از آنجا رفت . پس از رفتن او، از مسلم پرسیدند چرا نقشه را عملى نکردى؟ گفت: . . . به خاطر سخنى که على‌علیه السلام از پیامبر اسلام‌صلى الله علیه وآله نقل کرده که ایمان، مانع کشتن غافلگیرانه (ترور) است . (۵۵)
۲ – عمار سجستانى مى‌گوید:
«در مسیر سجستان تا مکه با ابابحیر عبدالله نجاشى همراه بودم . او بر عقیده زیدیه بود . هنگامى که به مدینه رسیدیم من نزد امام صادق‌علیه السلام رفتم و او به نزد عبدالله بن حسن رفت . وقتى بازگشت او را محزون و بسیار ناراحت و نالان یافتم . به او گفتم، تو را چه مى‌شود ابابحیر؟ گفت: براى من از امام صادق‌علیه السلام اجازه بگیر که انشاءالله فردا صبح به نزد او برویم . فردا صبح به نزد امام صادق‌علیه السلام رفتیم . . . ابا بحیر عرض کرد: فداى تو شوم، من پیوسته از بازگو کنندگان فضل شما مى‌باشم . حق را نزد شما مى‌بینم نه کس دیگرى . من سیزده نفر از خوارج را به قتل رسانده‌ام . زیرا شنیده‌ام که همه آنها از حضرت على‌علیه السلام تبرى مى‌جستند . امام صادق‌علیه السلام فرمود: یا ابا بحیر اگر آنها را به امر امام‌علیه السلام کشته بودى، ایرادى نداشت .» علامه مجلسى در مرآه العقول در شرح این خبر مى‌گوید: «قتل این چنین افرادى واجب نمى‌باشد .» (۵۶)
۳ – امام خمینى‌قدس سره حاضر نشدند حکم ترور حسن‌على منصور، عاقد و طراح کاپیتولاسیون را صادر کنند:
«در قضیه ترور حسن على منصور با این که . . . نماینده‌اى [را گروه مؤتلفه اسلامى] خدمت ایشان به نجف جهت استیذان فرستاد، آن حضرت (امام خمینى‌قدس سره) از صدور چنین حکمى استنکاف ورزیدند و این [گروه] ناچار شد، به سراغ بعضى دیگر . . . برود .» (۵۷)
۴ – محسن رضایى در مصاحبه‌اى با کیهان گفت : « ایشان (امام خمینى‌قدس سره) خط مشى مسلحانه را نفى مى‌کردند; یعنى به عنوان استراتژى، کار مسلحانه را قبول نداشتند . . . [تا] جایى که ایشان اجازه، اعدام خسرو داد (فرمانده نیروى هوایى رژیم پهلوى) را ندادند; یعنى آن دوستى که واسطه ما با حضرت امام بود، گفت که حضرت امام سکوت کردند و ما از سکوت، برداشت مخالفت کردیم . . . حضرت امام کار مسلحانه را به عنوان یک مشى و استراتژى قبول نداشتند . ایشان اصل مبارزه را در توده‌هاى مردم مى‌دیدند و لذا بر آگاهى مردم تاکید داشتند . » (۵۸) در واقع امام با هر اقدام نظامى مخالف بود . روش امام براى تاثیرگذارى و تحول اجتماعى، یک روش فرهنگى بود .
۵ – در سیره حضرت امام‌قدس سره، بعد از انقلاب اسلامى هم موردى از دستور ارهابى از سوى ایشان دیده نمى‌شود . بلکه آن را از ناحیه هر کسى که بخواهد، انجام گیرد، محکوم مى‌کند:
«گمان نکنید که اینها از روى قدرت یک همچو کارهایى را انجام مى‌دهند، یک بمب در یک جا منفجر کردن، یک بچه دوازده ساله هم مى‌تواند او را بگیرد یک جایى بگذارد و خود او منفجر بشود . این قدرتى نیست، این کمال ضعف است . من ابن‌ملجم را از اینها مردتر مى‌دانم، براى این که او آمد در حضور مردم، کار خودش را کرد و خداوند او را لعنت کند . و اینها آن مردانگى آن نامرد را هم ندارند و به طور دزدى یک کارى انجام مى‌دهند و خودشان را اصلا ظاهر نمى‌کنند . من آن عباس آقا را که صدراعظم ایران (امین السلطان) را در نزدیک مجلس با هفت‌تیر زد، در حضور همه و خودش را بعد هم دید گرفتار مى‌شود، کشت، او را مرد مى‌دانم و اینها را نامرد . اینهایى که از اینجا فرار کردند و از خارج دستور مى‌دهند که مردم را اغتیال کنند، و به طور دزدکى بکشند، اینها تز نامردهاست .» (۵۹)
پس در سیره عملى مردانى که مجسمه اسلام‌اند، ترور جایى ندارد، زیرا ترور با ایمان و اسلام در تضاد است .

فرجام سخن

ترور اقدامى ترس آفرین، وحشت‌آمیز، غیر قانونى، پنهانى، غافلگیرانه، رعب‌انگیز و . . . است که با کشتن افراد مخالف (مخالفان سیاسى) و تخریب اماکن متعلق به آنها از طریق روشهاى زورمدارانه، با وسائل و ابزار خشن صورت مى‌گیرد . در حالى که روایات اسلامى ترور را به عنوان نشانه‌اى از علائم ظهور امام زمان‌علیه السلام مخالف ایمان و اسلام و . . . ذکر کرده و آن را باطل مى‌داند . البته قرآن در قصاص، افساد در روى زمین و محاربه با خدا و رسول خدا، دستور کشتن داده است . ولى در هیچ یک از موارد، بر خلاف ترور، قتل به صورت پنهانى، بدون اذن امام معصوم‌علیه السلام یا نایب آنان، یا رهبرى و حاکم اسلامى صورت نمى‌گیرد . و نیز بر خلاف ترور، این اقدام منجر به بازگشت آرامش به جامعه و بازگرداندن امنیت عمومى مى‌گردد .
پیامبرصلى الله علیه وآله در مواردى، دستور کشتن افرادى را صادر کرده‌اند . افرادى که به هجو مسلمانان پرداخته‌اند، به دشمنان مسلمانان مدد رسانده‌اند، به سلب امنیت عمومى دست زده‌اند، به ناموس مسلمانان تعدى کرده‌اند، به پیمان صلح با پیامبرصلى الله علیه وآله پایبند نمانده‌اند . بنابراین، فرمان پیامبرصلى الله علیه وآله براى کشتن آنها، ترور نبود . زیرا ترور مخفیانه صورت مى‌گیرد، وحشت مى‌آفریند و ترور شونده بدون محاکمه ترور مى‌شود، امام و پیامبرصلى الله علیه وآله در مقام حاکم اسلامى که شان قضاوت را نیز دارند، آشکارا دستور کشتن این افراد را صادر کرده است . و این اقدامها، آرامش را براى جامعه اسلامى به ارمغان آورد . از این رو، در سیره نبوى نشانى از ترور وجود ندارد . بلکه در برخى از احادیث‌به جاى مانده از پیامبرصلى الله علیه وآله ترور نهى شده است .
در سیره امامان معصوم‌علیهم السلام هم نمونه‌هایى از کشتن افراد دیده مى‌شود که حیله گر، بدعت آور، فریب‌کار، غارتگر، جعل کننده احادیث، غلو کننده امام معصوم‌علیه السلام، بهتان زننده به شیعیان، تباه کننده عقاید مسلمانان، هرزه، منحرف، شرور، جرثومه فساد و تباهى، گمراه کننده مردم و . . . بوده‌اند . اقدامهاى امامان معصوم‌علیهم السلام هم معنا و مفهوم ترور را ندارد . به آن جهت که فرد کشته شده از سوى امام معصوم‌علیه السلام که شانیت قضا و افتاء را دارد، مجرم شناخته شده و مردم از انحراف، زنان مسلمان، از تجاوز، مسلمین از بهتان، عقاید مردم از بدعت نجات یافتند . در حالى که ترور به انحراف فکرى، سلب آسایش عمومى، برقرارى خشونت و نفى امنیت مى‌انجامد .
علاوه بر آن، مخالفت امام جعفر صادق‌علیه السلام، حداقل در دو حدیثى که از ایشان نقل کردیم، و نیز مخالفت مسلم بن عقیل‌علیه السلام و امام خمینى‌قدس سره با ترور مخالفان اسلام، جاى هیچ گونه تردیدى را باقى نمى‌گذارد که در سیره امامان معصوم‌علیهم السلام و یاران و پیروان راستین و صدیق آنان ترور، مخالف ایمان و اسلام است . بنابراین، اسلام با کشتن پنهانى افراد که مشخصه اصلى ترور مى‌باشد، مخالف است . بنابراین، دینى که استوانه‌ها و پایه‌هاى آن، بر رحمت، مهربانى، پرهیز از سنگدلى، بخشایش و گذشت و عفو، هم در سخن و هم در عمل تاکید مى‌ورزد و به آن توصیه مى‌کند، هرگز به قتل پنهانى و بدون محاکمه و حکم قضایى، فرمان نمى‌دهد . در واقع اسلام با کشتن انسانها به غیر حق، سر ناسازگارى دارد . البته موارد حق هم معدودند، مانند: کشتن محارب . نمونه‌هاى اندکى در تاریخ اسلام دیده مى‌شود که پیامبر اکرم‌صلى الله علیه وآله و امامان معصوم‌علیهم السلام دستور به قتل داده‌اند، این قتلها با هیچ‌یک از معیارهاى ترور تناسب ندارد . مثلا ترور به هراس افکنى مى‌انجامد، در حالى که کشتن اشرف و فارس به آرامش جامعه انجامید . به علاوه، ترور یک عمل غیر قانونى است، ولى آن دو بر اساس قانون اسلام کشته شدند . سخن را با بیانى از مقام معظم رهبرى به پایان مى‌بریم:
«آن روزى که پیامبرصلى الله علیه وآله دستور داد که آن افراد را ترور کنند، در گوش کسى نگفت، علنا گفت که هر کس هند را پیدا کرد، او را بکشد . هر کس فلان بن فلان را پیدا کرد، او را بکشد . امام‌قدس سره گفت: هر کس سلمان رشدى را پیدا کرد، او را بکشد . امروز هم رهبرى اگر بر طبق احکام اسلام یک جا تکلیفش اقتضا کند، علنى خواهد گفت; مخفیانه و درگوشى نیست .» (۶۰)

پی نوشت :

۱)مرتضى شیرودى : عضو هیات علمى پژوهشکده تحقیقات اسلامى، مدرس دانشگاه، محقق و نویسنده .
۲) حسین على زاده، فرهنگ خاص علوم سیاسى، روزنه، تهران، ۱۳۷۷، ص ۲۷۴ .
۳) جک سى . پلینو و روى آلتون، فرهنگ روابط بین الملل، ترجمه و تحقیق حسن پستا، فرهنگ معاصر، تهران، ۱۳۷۵، ص ۲۴۳ .
۴) جفرى ام الیوت و رابرت رجینالد، فرهنگ اصطلاحات سیاسى استراتژیک، ترجمه میر حسن رئیس زاده لنگرودى، معین، تهران، ۱۳۷۴، ص ۲۶ .
۵) داریوش آشورى، دانش نامه سیاسى، سهروردى و مروارید، تهران، ۱۳۶۶، ص ۹۸ .
۶) غلامرضا على بابایى، فرهنگ روابط بین الملل، دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى، تهران، ۱۳۷۷، ص ۶۳ .
۷) على آقا بخشى، فرهنگ علوم سیاسى، مرکز اطلاعات و مدراک علمى، تهران، ۱۳۷۴، ص ۳۳۶ .
۸) محمود طلوعى، فرهنگ جامع سیاسى، علم و سخن، تهران، ۱۳۷۲، ص ۳۵۶ .
۹) زیبا فرزین نیا، «از نفوذ تا سد نفوذ» ، فصلنامه سیاست‌خارجى، سال ۱۱، بهار ۱۳۷۶، شماره ۱، ص ۱۱۸ .
۱۰) والتر لاکوئیدر، تروریسم فرامدرن، ترجمه على صباغیان، منبع:
(Hamshahri Internetversion of Tehran Persias Daily)
11) نجف على میرزایى، فرهنگ اصطلاحات معاصر، دارالاعتصام، قم، ۱۳۷۶، ذیل کلمه فتک .
۱۲) لسان العرب، ذیل کلمه فتک .
۱۳) لغت نامه دهخدا، ذیل کلمه فتک .
۱۴) انطون الیاس، فرهنگ نوین، ترجمه مصطفى طباطبایى، اسلامیه، تهران، ۱۳۷۰، ذیل کلمه فتک .
۱۵) جمعى از نویسندگان، حقوق بشر از منظر اندیشمندان، شرکت‌سهامى انتشار، تهران، ۱۳۸۰، ص ۵۸۴ .
۱۶) بقره/۴۰ .
۱۷) در ترجمه آیات این مقاله، از ترجمه فارسى قرآن آیت الله ناصر مکارم شیرازى استفاده شده است .
۱۸) المنجد، ترجمه مصطفى رحیمى، صبا، تهران، ۱۳۷۷، ذیل کلمه رهب .
۱۹) نجف على میرزایى، پیشین، ذیل کلمه ارهاب .
۲۰) حقوق بشر از منظر اندیشمندان، پیشین، ص ۵۸۴ .
۲۱) المنجد، پیشین، ذیل کلمه غیله .
۲۲) احمد سیاح، فرهنگ بزرگ جامع نوین، اسلام، تهران، ۱۳۶۵، ذیل کلمه اغتیال .
۲۳) همان .
۲۴) لغت‌نامه دهخدا، پیشین، ذیل کلمه اغتیال .
۲۵) همان
۲۶) فرهنگ فارسى عمید، ذیل کلمه ترور .
۲۷) لغت‌نامه دهخدا، پیشین، ذیل کلمه ترور .
۲۸. http://www.iran_emrooz.delworld/haberm/800723.html
29) حقوق بشر از منظر اندیشمندان، پیشین، ص ۵۸۶; علامه مجلسى، بحار الانوار، پیشین، مؤسسه الوفاء، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق . ، ج ۵۲، ص ۲۷۷ .
۳۰) شرح نهج‌البلاغه ابن ابى الحدید، تحقیق محمد ابوالفضل، دار احیاء التراث العربى، بیروت، ۱۲۸۵ ق . ، ص ۲۱۹ .
۳۱) علامه مجلسى، پیشین، ج ۴۷، ص ۱۳۷ .
۳۲) علامه مجلسى، پیشین، ج ۴۷، ص ۱۳۷ .
۳۳) بقره/۱۷۸ .
۳۴) مائده/۳۲ .
۳۵) مائده/۳۳ .
۳۶) جمعى از نویسندگان، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، قم، ۱۳۶۸، ج ۱، صص ۶۱۰ – ۶۰۲; محمد حسین طباطبایى، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى، قم، ۱۳۶۴، ج ۱، ص ۶۶۴; بهاء الدین خرمشاهى، ترجمه و توضیحات قرآن، نیلوفر و جامى، تهران، ۱۳۷۴، ص ۲۷ .
۳۷) ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، پیشین، ج ۴۴، ص ۲۵۵; بهاء الدین خرمشاهى، همان، ص ۱۱۳; طباطبایى، پیشین، ج ۵، ص ۵۲۰; طبرسى، مجمع البیان، ترجمه و نگارش محمد مفتح، فراهانى، تهران، ۱۳۵۰، ج ۷، ص ۱۳ .
۳۸) ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، پیشین، ج ۴، ص ۳۶۰; علامه محمد حسین طباطبایى، پیشین، ج ۵، ص ۵۳۳ .
۳۹) ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین ج ۱، صص ۶۱۰ – ۶۰۲; محمد حسین طباطبایى، پیشین، ج ۱، ص ۶۶۴; بهاء الدین خرمشاهى، پیشین، ص ۲۷ .
۴۰) ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج ۴۴، ص ۲۵۵; بهاء الدین خرمشاهى، همان، ص ۱۱۳; طباطبایى، پیشین، ج ۵، ص ۵۲۰; طبرسى، پیشین، ج ۷، ص ۱۳ .
۴۱) ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج ۴، همان، ص ۳۶۰، طباطبایى، پیشین، ج ۵، همان، ص ۵۳۳ .
۴۲) همان .
۴۳) على دعموش عاملى، دائره المعارف اطلاعات و امنیت در آثار و متون اسلامى، ترجمه غلامحسین باقر مهیارى و رضا گرماب درى، دانشگاه امام حسین‌علیه السلام، تهران، ۱۳۷۹، ص ۲۸۰ .
۴۴) مراد مزاحمت‌براى زنان مسلمان بود .
۴۵) همان، ص ۲۸۳ .
۴۶) همان .
۴۷) همان، ص ۲۹۲ .
۴۸) سخنرانى شهید آیت الله سعیدى پیرامون ترور در اسلام در سال ۱۳۴۳ .
۴۹) على دعموش عاملى، پیشین، ص ۲۹۶ .
۵۰) همان، ص ۳۰۳ .
۵۱) همان .
۵۲) همان .
۵۳) همان .
۵۴) همان .
۵۵) جواد محدثى، مسلم بن عقیل، دفتر تبلیغات اسلامى، قم، ۱۳۷۵، ص ۲۵ .
۵۶) على دعموش عاملى، پیشین، ص ۳۰۶ .
۵۷) جمعى از نویسندگان، تساهل و تسامح، آفرینه، تهران، ۱۳۷۹ش . ، ص ۳۵پ .
۵۸) مصاحبه محسن رضایى با روزنامه کیهان (۱۹ بهمن ۱۳۷۸) ص ۸ .
۵۹) امام خمینى‌رحمه الله، صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى‌رحمه الله، تهران، ۱۳۷۸، ج ۱۵، ص ۱۳۹ .
۶۰) حرف دل، مجموعه بیانات رهبرى در ۱۳۷۹، قرب، تهران، ۱۳۷۹، ص ۳۷ .

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا