Views: 19
مقدمه
ازمسائل مهم و حزنانگیز زندگى فاطمه (س) که در عین حال نکتهآموز و سازنده است مسأله مظلومیت فاطمه (س) است. او مظلومهاى است فداکار، و شهیدهاى است مظلوم. او و خاندانش از پدر و همسر عمرى براى مردم کار کردند و مردم را به سر و سامانى رساندند، از بدبختى نجات شان دادند و امروز توسط همان مردم صدمه خوردند .
مردم آن روزگار قبل از اسلام چه داشتند؟ و امروز از مدنیت واخلاق و حتى زندگى چه دارند؟ و آنچه بود از برکت چه کسى بود؟ جز از برکت اسلام و قرآن؟ و جز از راه پدر و همسرش؟ و امروز سرنوشت فاطمه (س) به جائى رسید که از همین مردم کتک مىخورد و به بستر مىافتد.
از نظر ما فاطمه (س) از على (ع) هم مظلومتر است. زیرا او مرد بیرون بود و با صحابه راستینى چون ابوذر و سلمان و عمار و مقداد و کمیل هم سخن و آشنا. آنها در بسیارى از موارد به پاخاسته و از حق دفاع مىکردند. اما درباره فاطمه (س) مسأله چنین نبود. او در جامعه کمتر ظاهر مىشد. عزادار بود حامله بود. و کتک خوردن و به خاک افتادن او، آن هم در خانه خود مسأله دردناکى است. بویژه که او نسبت به غیرت على (ع) آگاه است و مىداند که على (ع) از تماشاى آن صحنه چقدر زجر مىکشد.
مصائب وارده
فاطمه (س) در عمر کوتاهش با مصائب بسیار مواجه شده، مصائبى بودند که اگر بر کوه وارد مىآمدند آنها را از هم مىپاشاندند. ما را توان آن نیست که مشکلات و مصائب او را لیست کنیم. ولى به عنوان ذکر مورد چند نمونه را معرفى مىکنیم:
۱- مرگ رسول خدا:
که پیامبر عزیزتر از جانش بود و وقتى که از دنیا رفت همه زندگى در برابر چشمانش تیره و تار شده بود. او اوقات خود را به گریه و اشک ریزى مىگذراند و بزحمت مىتوانست آرام بگیرد. رسول خدا (ص) از قبل او را تسلیت داد و از چهرههاى مهم تسلیت او این بود که به او خبر داده بود نخستین کسى است که به او ملحق مىشود وفاطمه (س) از شنیدن آن خوشحال شد و خندید. [۹]
رسول خدا (ص) به او در مرض فوق فرموده بود: فاطمه جان! گریه مکن، در مرگ من صورت خود را مخراش، گیسوان پریشان نکن، واویلا مگو، مجلس گریه و نوحه سرائى برپا مکن… و بعد فرمود خدایا اهلبیتم به تو مىسپارم…[۱۰]
۲- دستبرد به حرمتها:
فاطمه (س)مظلومه است از آن بابت که بحرمت او دستبرد زدند وشأن او را که آن همه مورد سفارش و توصیه پیامبر بود نادیده گرفتند و کار به جائى رسید که مسعودى مىنویسد: در را بر فاطمه (س) انداختند، او را در بین در و دیوار فشردند، محسن او را سقط کردند ،شوهر او را به زور وادار به بیعت کردند…[۱۱]
در اندیشه فاطمه (س)، دستبرد به حرمت على (ع) و ولایتش رنج آورتر از دستبرد به حرمت خود بود. او نمىتوانست این مسأله را براى على (ع) بپذیرد که شوهرش را به زور وادار به بیعت کنند و یا بگفته مسعودى او را تهدید به مرگ نمایند. مسعودى گوید: دست على (ع) را گرفتند و به زور خواستند با دست ابوبکر به نشانه بیعت اصطکاک دهند و على (ع) مشت خود را فشرد[۱۲] و فاطمه (س) نگران و متأثر از این امر که این هوى پرستان چرا چنین مىکنند؟ و چرا توصیههاى رسول خدا (ص) را نادیده مىگیرند؟
۳- آتش زدن در خانه او:
این هم مسأله دردناکى براى فاطمه (س) بود که به درخانهاش آتش افروختند و این امر توسط عمر انجام شد. [۱۳] سخن این است که براى بردن على (ع) به مسجد به او پیام فرستادند، على (ع) اطاعت نکرد، بار دیگر هم او را خواستند نرفت و براى بار سوم عمر به همراهى جمعى آمد، با هیاهوئى که دم به دم نزدیکتر میشد که این خانه را با اهلش آتش مىزنم، – پرسیدند که حتى اگر فاطمه (س) در آن باشد؟ گفت آرى و… [۱۴] – الباقى را از زبان فاطمه (س) بشنویم:
فجمعوا الحطب الجزل على بابى بر در خانهام هیزم و خاشاک آوردند – و آتوا بالنار لیحرقوه و یحرقونا – آتش آوردند که آن را شعلهور سازد و ما را بسوزانند فوقعت بعضاده الباب من در آستانه در قرار داشتم – و نا شدتم بالله و بأبى ان یکفوا و ینصرونا – آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم که دست از ما بردارید و به دادمان برسید فاخذ عمرالسوط من یدقنقذ مولى ابىبکر عمر تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبکر گرفت فضرب به على عضدى حتى صار کالدملج آن را بر بازویم زد، چنان که کبود شد. و رکل الباب برجله فرده على و انا حامل، لگد محکمى بر در زد و آن را بر رویم انداخت در حالیکه حامله بود فسقطت بوجهى به رو در خاک افتادم و النار تسعرو یسفع فى وجهى آتش زبان مىکشید و چهرهام را داغ مىکرد فیضر بنى بیده حتى انتثر قرطى من اذنى، مرا چنان سیلى زد که گوشواره از گوشم فرو افتاد فجاء نى المخاض فاسقطت محسناً بغیر جرم،درد زایمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط کردم. [۱۵]
۴- ضربات قنفذ:
جریان آتش افروزى عمر را گفتیم و ضربات وارده بر فاطمه (س) را برشمردیم. در اینجا سند دیگرى را نقل مىکنیم که در رابطه با قنفذ است. او از آزاد شدگان مکه بود که بعدها بعنوان کارگزار عمر سرگرم کار شد. عمر در یکى از اقدامات نصف اموال همه کارگزاران خود را بسبب خیانتى که از آنها دیده بود مصادره کرد، ولى این امر را درباره او انجام نداد. حتى بیست هزار درهمى را که از او ستانده بود به او باز پس داد.
على (ع) بعدها مىفرمود این اقدام و طرز برخورد عمر بخاطر تقدیر عمر از ضربت تازیانهاى بود که به بازوى فاطمه (س) زد و آن را متورم ساخت [۱۶] آرى، او در خوان نعمت پیامبر بزرگ و آزاد شده بود ولى براى حفظ شرایط و موقعیت خود آن رذالت را از خود بروز داد.
۵- غصب فدک:
هنوز چند صباحى از مسأله سقیفه نگذشته بود که حادثه دیگرى رخ داد و آن اخراج کارگزاران فاطمه (س) از مزرعه فدک و تصرف آن توسط ابوبکر بود که گفتیم طرح ونقشه آن را عمر ریخته بود. در این مشى سیاسى هدف ورشکست کردن على (ع) و پراکنده ساختن یاران او بود، بویژه مستمندانى که بعلت طرفدارى از على (ع) و فاطمه (س) از بیتالمال محروم شده بودند .
این کار بر فاطمه (س) بسیار گران آمد مخصوصاً از آن بابت که صاحب حق بود و براساس زور و عوام فریبى آن را از دستش ربودند و فریاد او بجائى نرسید. او باور نمىکرد که دشمن تا بدین حد بیشرم و حیا باشد. البته فدک سالها در دست ابوبکر و بعد عمر بود، ولى پارهاى از اسناد نشان مىدهند عمر پس از چندى آن را به على (ع) پس داد و مدتها در دست فرزندان فاطمه (س) بود و پس از او مجدداً دست به دست مىشد. ولى واقعیت این است روح فاطمه (س) از این امر شدیداً متألم بود. و این عدم رعایت حق را یک مصیبت تلقى مىکرد فرزندان فاطمه (س) مادر را از دست داده بودند دیگر فدک را مىخواستند چه کنند؟
۶- نگرانى از عوام فریبى:
از موارد مظلومیت فاطمه (س) این بود که خصم عوامفریبى مىکرد. مثلاً فدک را که حق فاطمه (س) بود از او گرفت ولى براى حق بجانب نشان دادن خود گفته بود اگر مایل باشى اموال شخصى من در اختیار تو باشد – یا به صورت مستقیم میراث او را گرفت بدین بهانه که پدرت دستور داده ومن نمىتوانم تخلف کنم .
براى فاطمه (س) این شگفتى وجود داشت که خدا و انسانیت و اخلاق چه شدند؟ چرا چیزى را به پدرش نسبت مىدهند که روح پیامبر از آن آزرده است؟ چگونه مىشود مسألهاى توسط پیامبر صورت گرفته باشد و فاطمه (س) از آن بى خبر باشد؟ فاطمهاى که مرکز اسرار پیامبر بود چگونه از حدیث میراث که امروز ابوبکر آن را اعلام مىکند بى خبر است؟ و این عوامفریبى روح فاطمه (س) را آزرده مىساخت زیرا بخاطر تقوا و انسانیت توان مقابله به مثل را نداشت .
۷- اهانتها:
فاطمه (س) در مورد شخصیت خود از رسول خدا (ص) سندها داشت. جمله معروف «فاطمهُ بضعه منى» بر سر زبانها بود و یا عبارت پیامبر هر که فاطمه (س) را اذیت کند مرا اذیت کرده همگان شنیده بودند. بدین سان بسیار شگفتآور بود که با وجود آن همه سخنان احترامآمیز رسول خدا (ص) نسبت به او به فاطمه (س) اهانت کنند و یا او را تحقیر نمایند .
ابوبکر پس از خطبه فاطمه (س) در مسجد به بالاى منبر رفت و سخنان رکیکى درباره او گفت. پناه بر خدا از تکرار آن کلمات! او را نعوذ بالله به روباه پیرى تشبیه کرد که شاهد او دم او مىباشد. و هم گفت فاطمه (س) براى اثبات حقانیت خود به ضعیفهها متمسک شده و از زنان یارى مىطلبد…[۱۷]
ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت آیا درباره فردى چون فاطمه (س) این سخنان رواست؟ او که روز تولد ملائکه او را در بر گرفتند در خور این سخنان است؟ آیا رسول خدا (ص) فاطمه (س) را از میراث محروم کرده و به او خبر نداده؟ واى بر شما – زود است بر خدا وارد شوید و ثمره تلخ کردار خود را بچشید (و بر اثر این سخنان ابوبکر مقررى ام سلمه را قطع کرد) [۱۸].
البته ابوبکر بعدها از کار و تلاش خود علیه فاطمه (س) پشیمان بودو در دم مرگ گفته بود من سه کار را انجام دادهام کهاى کاش نمىدادم:… اى کاش وارد خانه فاطمه (س) نمىشدم اگر چه علیه من به جنگ مىایستادند…[۱۹]
حزن و اندوه
فاطمه (س) براى زدودن این آثار و اقدام تلاشها کرد ولى به ثمر نرسید. ازوجود و جان خود و خانوادهاش مایه گذارد ولى در آن موفق نشد. او در واقع اسیر انتقام جوئى خصم در شمشیر برافراختن على (ع) علیه مشرکین بود. آن روز که على (ع) براى احیاى دین همه همت خود را مصروف مىکرد کینههائى در دل مشرکان شکل مىگرفت و امروز همان کینهها بصورت موضعگیرىها و بى تفاوتىها درآمد.
فاطمه (س) پس از همه فریادها از میدان به در نرفت مقاومت صبورانهاى در پیش گرفت و در آن راه ایستاد خود فرمود صبر مىکنم همانند صبر کسى که در قلب خود تیرى و در درونش نیزه سنگینى را احساس مىکند. (نصبر منکم على مثل حز المدى، و وخزالسنان فى الحشاء) [۲۰] و الحق چه صبر جانکاهى بود.
او از اینکه اسلام را غریب و بىیاور مىدید دیدگانش گریان و قلبش سوخته بود. جهان را در برابر خود تاریک مىیافت و دیگر کسى او را خندان ندید تا به دیدار پدر در جهان باقى شتافت (ان فاطمه لم ترمتبسمه بعد وفات رسول الله و لم یعلم ابوبکر و عمر بموتها) [۲۱] نگران ومتأثر بود که مردم پاره تن اورا فراموش کرده و در میان انبوهى از دشوارىها تنهایش گذاشتند. مگر پیامبر بارها و بارها او را بضعه خود معرفى نکرده بود. [۲۲]
پیشبینى پیامبر (ص)
رسول خدا (ص) مظلومیت فاطمه (س) را پیش بینى کرده و رهنمودهاى خود را از پیش به او داده بود. براساس آن چه که صاحب کشف الغمه مىنویسد: پیامبر روزى به فاطمه (س) فرمود:
دخترم، تو پس از من مورد ستم قرار خواهى گرفت و مورد استضعاف واقع خواهى شد. آنکس که ترا اذیت کند مرا آزار داده، و آنکس که ترا بخشم آورد مرا بخشم آورده ،کسى که به تو جفا کند بمن جفا کرده، هر کس از تو ببرد از من بریده، آنکس که به تو ستم کند به من ستم روا داشته، آنکس که ترا شادان کند مرا مسرور کرده، آنکس که به تو پیوند مهر داشته باشد به من پیوند دارد، زیرا تو از منى و پاره تن منى، و جان من و روح منى، از ستمکاران امتم بر تو به خدا شکوه مىکنم. [۲۳]
براساس سند دیگرى، رسول خدا (ص) در حین مرگ گریست، و در پاسخ علت گریهاش فرمود بدان خاطر است که از اشرار امتم به آنها ستم مىرسد. گوئى مىبینم که دخترم فاطمه (س) پس از من اسیر ظلم و ستم مىشود و فریاد پناه خواهى مىزند و کسى از امتم او را کمک نکند (و کانّى بک یا بنیه نستغثین فلا یغنیک احد من امتى) [۲۴]. و هم در سخن دیگرى خطاب به فاطمه (س) فرمود قسم به آنکس که مرا بحق مبعوث کرده عرش خدا از گریهاش مىگرید و هم آنچه از فرشتگان آسمانها و زمین و ما بین آن دواند از گریهاش بگریه مىآیند. (واللذى بعثنى بالحق، لقد بکى لبکائک عرش اللّه و ما حوله من الملائکه والسموات و الارضون و ما فیهما) [۲۵].
مظلومیت او از زبان على (ع)
على (ع) در حین دفن فاطمه (س) طى جملههائى کوتاه در حالى که مىگریست چنین فرمود:خداوندا از دختر پیامبر تو راضیم، خصم او را به تنهائى و وحشت انداخت تو او را انس بده، مردم از او بریدند تو او را پیوند ده، به او ستم کردند تو اى احکم الحاکمین درباره او داورى کن. (اللهم انى راض عن ابنه نبیک – اللهم انهاقد اوحشت فانسنها ،و هجرت فصلها و ظلمت فاحکم لها یا احکم الحاکمین) [۲۶]
و هم در حین دفن خطاب به رسول خدا (ص) چنین گفت: اى رسول خدا (ص) فاطمه (س) به تو خبر خواهد داد که امت چگونه براى از بین بردن او همدست شدند – تو از او بپرس و خبر بگیر…ستنبک ابنتک نتطافر امتک على هضمها…[۲۷] اى رسول خدا (ص) دختر ترا از بیم دشمن نیمه شب بخاک سپردم، حق او را بردند، میراث او را گرفتند… از دشمنى خصم به خدا شکایت مىبرم و به تو در مرگ و عزاى دخترت سر سلامت باد مىگوید (فبعین اللّه تدفن ابنتک سرّاً و یهضم حقها قهراً و یمنع ارثها جهراً… والى اللّه بررسول اللّه المشتکى و فیک احمل العزاء فصلوات اللّه علیها و علیک و رحمه الله و برکاته .
مظلومیت او از زبان فضه و دیگران:
فضه در خانه فاطمه (س) بود و به اسرار او واقف، در خانه کعب سرگرم مناجات بود و زمزمهها داشت فردى که به مناجاتش توجه داشت علاقمند به او شد و گفت معلوم است از دوستداران خاندان پیامبرى. فضه از شنیدن این سخن گریست و عقدهاش باز شد و گفت اى بنده خدا اندوه و غصهاى که در دل داشتم بجوش آوردى سؤال خود را بپرس.
آن شخص از مظلومیت فاطمه (س) پرسید و صداى گریه فضه را بلند کرد. آنگاه فضه گفت تو مایلى از مظلومیت فاطمه (س) براى تو حرف بزنم و من مضایقه نخواهم کرد و شروع کرد به بیان حالات و صدمات و ستم دیدگىهاى فاطمه (س) که شرح آن را بیش یا کم شنیدهایم .
از زبان ام سلمه هم نمونههائى از اینگونه سخنان داریم. روزى بر او وارد شد و گفت حالت چگونه است و شب راچگونه به صبح رسانیدى؟ فرمود شب را در حالى به صبح رساندم که از فقدان پیامبر و ظلمى که بر جانشین او رفت رنجور بودم. در اینجا چهره مظلومیت فاطمه (س) در رابطه با على (ع) مطرح شده و این نکته را بیفزائیم که فاطمه (س) از بزرگترین مدافعان على (ع) بود و بخشى از ستمدیدگى او در این رابطه بود که دفاعش درباره على (ع) به ثمر نرسیده بود .
براساس سندى که در دست است فاطمه (س) در دم مرگ مىگریست و على (ع) علت گریهاش را پرسید. فاطمه (س) گفت براى گرفتارىهاى آینده تو مىگریم و على (ع) دلداریش داد که گریه مکن، که آن امور براى من مهم نیستند…[۲۸] و این است معنى کفویت وهمسرى و همدمى مرد و زن که فاطمه (س) و على (ع) نمونه آن بودند .
محتواى سخن او در عبادتها
عبادتهاى بسیارى در حین بیمارى از فاطمه (س) بعمل آمد و در ضمن آن پرس و جوها و حقایق و اسرارى از زبان فاطمه (س) در مظلومیتش جارى شد. او شرایط روانى خود رادر عبادت زنان انصار چنین بیان کرد: بخدا قسم شب رابه صبح آوردم در حالیکه از دنیاىتان متنفر و از مردانتان بیزار بودم: اصبحت والله عائقه لدنیاکم و قالیه لرجالکم…[۲۹]
ابن عباس به عیادت آمد و حالش را دید و نگران شد. به على (ع) گفت دوست دارم مرا از اسرار فاطمه (س) و اینکه چرا بدین روز افتاده است آگاه کنى – فرمود مرا معاف دارد که فاطمه (س) از من خواسته است آن را پوشیده دارم، اما بصورت مختصر عرض مىکنیم: پس از پیامبر حق او را غصب کردند، از ارث محرومش داشتند، حرمت او را نادیده گرفتند، به او ستم کردند، خداوند میان او و ستمکاران داورى کند .
سلمان به عیادت او آمد با فاطمه (س) سخن مىگفت ناگهان صداى فاطمه (س) در حین سخن تغیر یافت و نفسش به شماره افتاد، سلمان پریشان شد که تو را چه مىشود [۳۰]فاطمه (س) را از درد سینه یا پهلو نالید. و از جراحت ناشى از فشار در و گویا قطعه آهن یا میخى که در آن هنگام بر سینهاش فرو رفته بود .
و دیگر عیادتهائى که از او بعمل آمد همه حکایت از صدمه دیدن او، غصب حقوق او، مظلومیت او و مظلومیت على (ع) است و تذکر تحمل و صبر فاطمه (س)، درد کشیدن او، بروز دادن دشمن کینههاى بدر و احد را و فریفتگىشان به دنیا، و فکر و فریبکارى شان و در کل مظلومیت خود و على (ع) که تجسم مظلومیت اسلام بودند .
نشان دادن مظلومیت
فاطمه (س) نمىخواست آنچه را که بر او رفته بود از مردم مخفى دارد – بر عکس اصرار داشت که مردم دریابند و بفهمند بر او چه مىگذارد. در تمام مدت پس ازوفات رسول خدا (ص) تا دم مرگ خود حقایق را علنى کرد و به افشاى عمل نارواى خصم پرداخت. حضورش در جامعه و مسجد، سخنانش در عیادت دیگران از او، همه حکایت از این وقایع دارند.
اینکه فاطمه (س) به دنبال بلال مىفرستد که پس از مرگ پدر بیاید و یکبار دیگر اذان بگوید خود مدعى اعلان مظلومیت است و مىخواهد به همه بفهماند که بر او چه مىگذرد. اینکه روزهاى دوشنبه و پنجشنبه مىرود و بر مزار شهیدان حاضر مىشود و صحنهها را بیان مىکند که اینجا محل استقرار پیامبر بود، آنجا محل شهادت حمزه، آنجا…[۳۱]همه و همه نوعى عرضه وضعیت را نشان مىدهد.
و اینکه فاطمه (س) مىگرید و گریهاى بلند و آشکارا دارد و یا به خانه شهدا مىرود و با آنها سخن مىگوید [۳۲] حکایت از اعلام وضعیت دارد که مردم بدانند که او در چه شرایطى و موقعیتى است و فکر نکنند فاطمه (س) از شرایط موجود راضى است و به اوضاعى که پدید آورده رضایت دارد. کار و برنامه خود را انجام مىدهد ونارضائى خود را هم اعلام مىدارد .
مظلومه مغصوبه
آرى،فاطمه (س) تنها زنى است که واجد چنان شرایط و مقاماتى است و در عین حال حق او غصب و خود او مظلوم واقع شده است هم حق مادى او را غصب کردهاند و هم حق معنوى او را.. السلام علیک ایها المظلومه المغصوبه، السلام علیک ایها المصطهده المقهوره، السلام علیک ایتها الصدیقه: الشهیده…[۳۳].
جواد خراسانى قصیدهاى درباره فاطمه (س) سرود که ترجمه بخشى از آن این است: خدا لعنت کند آن گروهى که فاطمه (س) را انکار کرده و با ستم به او، حق و حرمت پدرش را مراعات نکردند درب خانه او را آتش زده و او را بین در و دیوار فشردند و پهلویش را شکستند و محسن او را سقط کردند…
لعن اللّه امه انکرتها ظلمتها و لم تراع اباها احرقواباب دارها
وهى تدعو من ورالباب یسمعون نداها عصروا بابها علیها الى ان کسروا ضلعها و کل لواها اسقطوا محسنا و قادر اعلیاً
و هى من خلفهم تنادى اباها…
سلام بر فاطمه (س) و نام او، سلام بر همسر مظلومت، سلام بر حسن مسمومت، سلام بر حسین مظلومت، سلام بر شهادت مظلومانهات و سلام بر پیکرهاى بىسر فرزندانت .
۹- بنقل از عایشه.
۱۰- بحار ۲۲ ص ۴۶۰.
۱۱- ص ۲۶۲ اثبات الوصیه.
۱۲- همان منبع.
۱۳- العقد الفرید ج ۲ ص ۱۹۷ و ص ۲۴۰ شافى سید مرتضى.
۱۴- ص ۶۴ طرائف.
۱۵- ص۹۷ بیت الاحزان.
۱۶- ص ۱۰۷ سلیم بن قیس.
۱۷- ص ۳۶۲ الزهراء.
۱۸- ص ۳۶۳ همان منبع .
۱۹- ص ۲۸۶ ریاحین الشریعه ج ۱.
۲۰- سخنان فاطمه (س) در خطبهاش.
۲۱- اثبات الوصیه.
۲۲- ص ۱۸۸ صواعق المحرقه.
۲۳- ص ۱۴۸ کشف الغمه .
۲۴- بحار ۴۳ ص ۱۵۶.
۲۵- همان منبع.
۲۶- همان منبع.
۲۷- نهج البلاغه.
۲۸- بحار ۴۳ ص ۲۱۸.
۲۹- خطبه فاطمه (س).
۳۰- انساب الاشراف ص ۳۱۸.
۳۱- کافى به نقل از امام صادق (ع).
۳۲- انساب الاشراف ص ۳۱۸.
۳۳- زیارت حضرت فاطمه (س) – مفاتیح الجنان.