Views: 18
در کنار “کعبه گِل”، آن “کعبه دِل” که اصل ولایت و رهبری است، محفوظ است و حجی که رهبری در آن حضور و ظهور ندارد، ناقص است.
حج از آن نظر که یک امر عبادی سیاسی است، آثار سیاسی در آن به خوبی ظاهر است چنان که آثار عبادی نیز در این سیاست به خوبی بارز است. ذات اقدس اله کعبه مراسم حج را هم مظهر جمال خود قرار داد، هم محور جلال خویش یعنی در زیارت خانه خدا هم آثار تهذیب و تزکیه مشهود است و هم نشانه تبرّی از شرک و مشرکان.
تولّیِ عبادی حج، نشانه جمال خداست و تبرّی سیاسی آن نمونه جلال حق میباشد. همچنین روایاتی که از معصومین (ع) رسیده است به این دو بخش “جمال” و “جلال” (تولّی و تبری) اشاره کرده است.
در بیان نورانی امیر بیان، حضرت علیّ بن ابی طالب (ع) آمده است که: “زیارهُٔ بیتِ الله أمنٌ من عذابِ جهنّمَ”.
همچنین حضرتش فرمود: ذات اقدس اله، حج را محور تواضع و فروتنی بندگان خاصّ خود قرار داد: “جعله سبحانه علامهًٔ لتواضعهم لعظمته و إذعانهم لعزّته و اختار مِن خلقه سُمّاعاً أجابوا إلیه دعوتَه و صَدّقوا کلمتَه و وقفوا مواقفَ أنبیائه و تشبّهوا بملائکته المُطیفینَ بعرشه … و کَتَبَ علیکم وِفادته” فقال سبحانه: “و لله علی الناس حجُ البیت مَن استطاع إلیه سبیلاً”
یعنی ذات اقدس اله بار یافتن به حرم امن خود را نشانه فروتنی بندگان خود قرار داد و از بین بندگان، انسانهای شنوا و مطیع را انتخاب کرد که به جای انبیا میایستند و همانند فرشتگان دور عرش خدا طواف میکنند؛ همان طوری که فرشتگان، حافّین حول عرشاند، زایران بیت الله نیز طایفان حول کعبه و بیت خدا هستند و همان طوری که انبیا منادیان حقّاند و فرشتگان منادیان رحمت، زایران و مهمانان بیتالله نیز کاری که انبیا و فرشتگان میکنند در حج انجام میدهند.
برای اینکه این سنّت ابراهیمی در میان انبیای ابراهیمی (ع) زنده بماند از سادهترین قرارها تا مهمترین قراردادها را در موقع حج به نام حج تنظیم میکردند به طور مثلال وقتی جریان اجاره و استیجار موسی و شعیب (ع) مطرح است، میبینیم سخن از نامگذاری “حج” طرح میشود.
شعیب به موسی (ع) میفرماید: “علی أَن تَأجُرَنی ثَمانِیَ حِجَجٍ”. هشت “سال” را به صورت هشت “حج” یاد کردند. نفرمود: تو اجیر من باشی، مدّت اجاره هشت سال است، بلکه فرمود: “مدّت اجاره هشت حج است چون سالی یک بار گزارده میشود و هر حجّتی نشانه یک سال است از این رو هشت حج یعنی هشت سال. این سادهترین قراردادی است که با نام حجّ و زیارت همراه است.
وقتی موسای کلیم (ع) به مقام والای نبوّت بار یافت، خداوند سبحان میخواست بهترین و مهمترین قرارها را با پیامبر خود تنظیم کند زیرا انتخاب مدّت قرار به عهده متکلّم است نه بر عهده کلیم خدا. ذات اقدس اله به موسای کلیم (ع) فرمود: تو مهمان چهل شبه من میباشی امّا در مراسم حجّ: “و واعَدنا موسی ثلاثین لیلهًٔ و أتمّمناها بعشرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبّه أربعین لیلهًٔ”. این قرار اربعین از آغاز ذیقعده شروع شد و تا دهم ذیحجه به طول انجامید که مهمترین مراسم حج و زیارت در این اربعین است و بهترین فرصت برای چلّهگیری همین چهل روز میباشد.
در تعبیرات دینی آمده است که موسای کلیم (ع) در آن اربعین نه غذایی میل کرد و نه آبی نوشید بلکه شوق لقای حق در این اربعین او را تغذیه کرد و محصول این چلّهگیری او نیز دریافت تورات در عشر ذیحجّه یعنی پایان این اربعین بود. این عبارت از برجستهترین قرارهایی است که بین خلق (موسی) و خالق است و آن نیز سادهترین قرادادهایی که بین دو مخلوق (شعیب و موسی) است.
آنچه در تورات درباره مأموریّت موسای کلیم (ع) در نورانی کردن مردم آمده در قرآن کریم نیز وارد شده است و مسئله حج و ساختن کعبه و همچنین مسئله بلد امین و سایر مسایل که به فقه سیاسی حج برمیگردد در همین بخش از قرآن کریم مطرح شده است.
خداوند سبحان درباره رسالت موسی (ع) میفرماید: “و لقد ارسلنا موسی بایاتنا أن أخرج قومَک من الظّلمات إلی النّور و ذَکّرهُم بأیّام الله إنّ فی ذلک لایاتٍ لکلّ صبّارٍ شکورٍ”. ما به موسی کلیم (ع) پیام فرستادیم که مردم خود را نورانی کن و برای این کار، امت خود را به ایام خدا متذکر کن. وظیفه مردمی که بخواهند نورانی شوند، صبار و شکور بودن است. در بعضی از مسایل، صبر و شکر کافی است ولی برای تأسیس یک حکومت نور، صابر و شکیبا بودن کافی نیست بلکه باید صبار و شکور بود: “إنّ فی ذلک لایات لکلّ صبارٍ شکورٍ” پس این موهبت یعنی “تورات” در مراسم حج، نصیب کلیم حق (ع) شد.
دو روایت از حضرت نبی اکرم (ص) رسیده است که فرمود: “ما من أیامٍ أزکی عندالله سبحانه و تعالی و لاأعظم أجراً من خیر فی عشر الأضحی”. هیچ زمانی به عظمت دهه اول ذیحجه و ازکی از آن نمیباشد. در حدیث دوم که بالاتر از حدیث اول است، چنین آمده است: “ما من أیام العمل الصالح فیها أحب الی الله عزوجل من أیام العشر”. کلمه “احب” در اینجا پربارتر از “ازکی” و “اعظم” است.
سرّ اینکه عارف بزرگوار، مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی (قدسسره) این حدیث را مهمتر از حدیث اول میداند این است که در حدیث دوم سخن از “محبت” است نه “عظمت”. در هر دو روایت از حضرت نبی اکرم (ص) پرسیدند که حتی جهاد در راه خدا نیز به اندازه اعمال دهه اول ذیحجه محبوب خدا نیست؟
فرمود: نه، حتی جهاد در راه خدا به اندازه اعمال دهه اول نیست. لیکن برای اینکه مسئله را روشن کند تا شنونده بین “جهاد” و “شهادت” فرق بگذارد، فرمود: جهاد یک عمل است، شهادت و ایثار مال، عملی دیگر. هر که به جبهه رفت، فضیلت ایام عشر ذیالحجه را ندارد، مگر آن مجاهدی که با نثار جان و ایثار مال برود و برنگردد که او حساب دیگری دارد: “إلا رجل خرج بنفسه و ماله فلم یرجع بشیءٍ من ذلک”.
چنین مجاهدی در هر زمان به شهادت برسد به آن زمان و تاریخ فخر میدهد و در هر زمین بیارَمَد به آن سرزمین شرف میبخشد. اینکه در فرهنگ ما گفتهاند: زیارت وارث و عاشورا به طور مکرر تلاوت کنید، برای آن است که در مضمون آنها آمده است که سرزمین شهادت، سرزمین طیب است: “طبتُم و طابَت الارضُ التی فیها دُفتُم”. حساب شهید و شهادت چیز دیگری است اما جهاد، عملی است که ممکن است مجاهد در آن به شهادت برسد و ممکن است شهید نشود، لیکن اگر جهاد او به شهادت منتهی شد، چیزی همتای آن نخواهد بود: “لایعدلها و لایُعادلها شیء”. شهید، هم روزگار و زمان و زمانه خود و هم سرزمین خویش را مرهون خون خود میکند.
صغرای قیاس (چنانچه گذشت) در زیارت وارث و کبرای قیاس در قرآن کریم آمده است که: “والبلدُ الطّیّبُ یخرُجُ نباتُه بإذن ربّه”. سرزمینی که طیب باشد، میوه آن به نام ذات اقدس اله شکوفا میشود و آثار میوه آن به دیگران میرسد.
حال این سئوال مطرح است که: آیا تنها مسئله عبادی حج است که حتی از جهاد منهای شهادت بالاتر است یا آن بار سیاسی که در حج تعبیه شده، او را این گونه گرانبار کرده است؟ برای رسیدن به پاسخ این سئوال بنگرید و ببینید در ماه ذیقعده و ذیحجه چه حادثهای رخ داده است.
۱) مهمترین حادثهای که در ذیقعده رخ داد، ساختار و بنای کعبه است. در روز ۲۵ ذیقعده سخن از “دَحوُالارض” و پیدایش سرزمینی که زیربنای حرم خداست.
۲) در دهه ذیحجه مهمترین حادثه تاریخی که رخ دارد، نزول سوره برائت و ابلاغ تبری به دست امیر تبری، حضرت علی بن ابی طالب (ع) است. در مراسم حج بود که سوره مبارکه تبری با دستور برائت از شرک و مشرکین آمد: “و أذانٌ من الله و رسوله إلی الناس یوم الحج الاکبر أنّ الله بریءٌ من المشرکین و رسوله” و اعلانی است از خدا و رسولش به سوی مردم در روز حج اکبر، که خدا و نیز رسولش از مشرکان بیزار است.
دیگران فکر میکردند که این سوره میتواند به وسیله صاحبان سقیفه قرائت شود، ولی همان وحیی که تبری را آورد، دستور ابلاغ آن را نیز چنین صادر کرد که: “لا یؤدیها إلا أنت أو رجلٌ منک”. این تبری را باید یک انسانی که مظهر تولی و تبری است، ابلاغ کند و ای پیامبر! آن شخص باید خود تو و یا کسی که جای تو و همتای تو است، باشد از این رو وجود مبارک امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع) که نفس رسول اکرم است: “و انفسنا و انفسکم”، عهدهدار تبلیغ سوره تبری از مشرکین شد.
این حوادث نشان میدهد که زمان حج از جهات یاد شده فضیلت دارد؛ چون هر زمانی را متضمن آن “شرف” میدهد و هر مکانی را متکن آن “فخر” میبخشد؛ و گرنه در گوهره زمان، فرقی بین اجزایش و در جوهره زمین فرقی بین ابعاضش نیست.
اکنون روشن شد که چرا حج چنین پایگاه عمیقی دارد و چرا همه انبیا سعی میکردند که پیام خود را از کنار کعبه به گوش جهانیان برسانند. اگر حج فقط جنبه عبادی و تقرب محض داشت و در گشتن صرف در اطراف احجار خلاصه میشد، این عمل در جاهلیت نیز بود که با یک تفاوت کوتاهی در اسلام ظهور کرد.
بنابراین اساس و روح حج چیز دیگری است. حضرت امام باقر (ع) که مظهر علم ذات اقدس اله و باقر علومالاولین و الاخرین است، وقتی به مکه مشرف شد، دید مردمی کنار کعبه طواف میکنند، فرمود: “هکذا کانوا یطوفون فی الجاهلیهٔ”. در جاهلیت نیز این چنین اشواط سبعه داشتند و دور این کعبه میگشتند و اسلام نیامده است تا همان سنت جاهلی را ادامه دهد: “إنما أمروا أن یطفوا بها ثم ینفروا الینا فیعلمونا بولایتهم و مودتهم و یعرضوا علینا نصرتهم”، ثم قرأ قوله سبحانه و تعالی: “فاجعل أفئدهٔ من الناس تهوی الیهم”. فرمود: دور این سنگ های بی اثر گشتن در جاهلیت نیز رایج بود.
این تعبیر که: “احجاز کعبه سود و زیانی نمیرساند” به طور مکرر در بیانات اهل بیت (ع) آمده است تا زایران کعبه بدانند که در کنار “کعبهٔ گِل”، آن “کعبهٔ دِل” که اصل ولایت و رهبری است، محفوظ است.
در کتاب قیم نهجالبلاغه آمده است که: “ألا ترون ان الله سبحانه و تعالی اختبر الاولین من لدن آدم الی الاخرین من هذا العالم باحجار لا تضر و لا تنفع و لا تبصر و لا تسمع فجعلها بیته الحرام الذی جعله للناس قیاماً”.
خداوند با این سنگ ها، که تقرب و تبعّد آن ها را سود و زیانی نیست، مردم را امتحان کرده است. بوسیدن احجار کعبه برای آن نیست که این حجر سود و زیانی دارد. حضرت امام باقر (ع) فرمود: مردم موظفاند که اطراف این سنگ ها بگردند اما بعد از طواف، به بارگاه ولای ما بار یابند و مودت و نصرت و آمادگی خود و “حضور الحاضر و قیام الحجهٔ بوجود الناصر” را بر ما عرضه کنند، آنگاه حضرت این آیه کریمه را قرائت فرمود: “فاجعل أفئدهًٔ من الناس تهوی الیهم”. یعنی پروردگارا! دل های گروهی از مردم را به فرزندان من مشتاق کن.
این آیه در قبال سوره کریمه حج، دو پیام دارد یعنی مردم که از نقاط دور و نزدیک به حرم خدا مشرف میشوند، موظفاند دو کار را انجام دهند: اول اینکه با بدن، دور آن سنگ هایی که “لاتضر و لاتنفع” است، بگردند و دوم اینکه با جان، گردِ حرم وِلای اهل بیت و رهبری علی و اولاد او (ع) طواف کنند. خدای سبحان پیام اول را که بدان مردم کار دارد به عهده ابراهیم خلیل (ع) گذاشته و فرمود: تو اعلان کن، مردم میآیند: “و أذّن فی الناس بالحج یأتوک رجالاً و علی کل ضامر یأتین من کل فج عمیق”.
اما وقتی مردم با جان بیایند تا وِلای خود را با اهل بیت (ع) عرضه کنند و آمادگی خود را برای فداکاری و نثار جان و ایثار مال ارائه دهند، “حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر” محقق میشود که ابراهیم خلیل (ع) آن کار را از خدای سبحان چنین درخواست نمود، فرمود: پروردگارا! تسخیر دل های مردم که به اطراف کعبه دل بگردند، به عهده تو است.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: این طواف صوری بیروح در جاهلیت نیز بود، اشواط سبعه و قربانی سابقه داشت: “هکذا کانوا یطوفون فیالجاهلیهٔ”، و اسلام آمد تا به مردم بگوید که گذشته از طواف کنار کعبه سنگ و گلی که “لاتضر و لاتنفع”، آمدن به حضور امام و عرض نصرت کردن، متمم حج است.
طبق بیان نورانی حضرت امام باقر (ع) حجی که رهبری در آن حضور و ظهور ندارد، ناقص است: “مِن تمام الحج لقاء الامام”. البته این شامل همه عبادات بوده و اختصاصی به حج ندارد و به عنوان تمثیل است، نه تعیین؛ یعنی نه تنها “من تمام الحج لقاء الامام”، بلکه “من تمام الصلاه لقاء الامام”، همچنین “من تمام الصیام لقاء الامام”، چه اینکه “من تمام الزکاه لقاء الامام” و در پایان حدیث “بنی الاسلام علی خمسه أشیاء: علی الصلاه و الزکاه و الحج و الصوم والولایه”، سخن از “ولایت” است که با کلمه “والی” از آن تعبیر شده: “و الوالی هو الدلیل علیهن”.
این سخن حضرت امام باقر (ع) که: “من تمام الحج لقاء الامام”، از آیه کریمه “الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا” که در حجهالوداع نازل شده، الهام و مدد گرفته است.
خداوند سبحان، اسلام همراه با ولایت و رهبری را برای ما پسندیده است. دین خداپسند، دینی است که با “کمال نعمت” و “تمام ولایت” آمیخته باشد پس نه تنها “من تمام الحج لقاء الامام”، بلکه “مَن تمام الاسلام لقاء الامام”