Views: 80
چهره یهود در قرآن ملت قهرمان و مسلمان فلسطین، هرگز جنایتها و اهانتهاى گروهى یهودى جنایت پیشه را فراموش نخواهند کرد. انواع تجاوزات، نیرنگها، توطئهها و کشتارهاى جمعى و آوارگى و بىخانمانى، حاصل عملکرد یهودهاى صهیونیستى است که بیش از نیم قرن است، بخشى از سرزمینهاى اسلامى را اشغال و تحتسلطه خود در آوردهاند.
در این نوشتار، قصد شمارش عملکرد شرمآور صهیونیستها را نداریم، چرا که اینان بىمهابا، هرگونه جنایتى را در مقابل چشم جهانیان انجام مىدهند و کسى هم متاسفانه عمل آنان را تقبیح نمىکند.
در این مقال سعى شده است ابتدا چهره یهود در قرآن را به تصویر کشیده و سپس، با چشماندازى تاریخى به ساکنان اصلى بیت المقدس، عملکرد مسلمانان در بیت المقدس و تقسیم یهود به مذهبى و غیر مذهبى، نیم نگاهى نیز به مذاکرات سازش داشته باشیم.
یهودیان را «عبرانى» و «عبرى» گفتهاند که این وجه تسمیه، ماخوذ از کلمه «عبر» یعنى عبور ابراهیم، جد بزرگشان، از «نهر فرات» مىباشد. همچنین ایشان را اسرائیلى و بنى اسرائیل خواندهاند، این نامگذارى به «اسرائیل» پیامبر خدا، یعنى حضرت یعقوب مىرسد. اسرائیل مرکب از دو کلمه عبرى (اسرا) به معنى بنده و(ئیل) به معنى خدا مىباشد که روى هم به معنى عبدالله یعنى بنده خداست. (۱)
یهود بنده خدا یا عبد دنیا؟ در طول تاریخ بشر، مردمى در پول دوستى و جمعآورى مال همچون قوم یهود دیده نشده است. قوم یهود براى رسیدن به این مقصود، تمام راههاى مشروع و غیر مشروع را پیمودهاند، این مساله، به نظر مىرسد که به طرز عقیده یهود که خود را ملتبرگزیده خدا مىپندارند، ارتباط داشته باشد; زیرا معتقدند باید بر جهان استیلاء یابند و مال و ثروت، ابزار مهمى براى رسیدن به این هدف و مقصود است. یهودىها هم اکنون نیز، سکان دولتهاى بزرگى را به وسیله ثروتهایى که اندوختهاند در دست دارند و با تحرک اقتصادى خود بر سیاستمداران تاثیر مستقیم مىگذارند; در آمریکا که بزرگترین کشور سرمایهدارى جهان است و در شمارى از کشورهاى اروپایى، گروههاى نفوذ یهودى فعال ما یشاء مىباشند.
علت اصلى تفکر مادى یهود، عدم اعتقاد آنان به معاد است، قرآن کریم در این مورد مىفرماید: «یا ایها الذین آمنوا لا تتولوا قوما غضب الله علیهم قد یئسوا من الاخره کما یئس الکفار من اصحاب القبور» (۲) ; با یهودیان که سزاوار خشم و غضب پروردگار شدهاند، معاشرت و دوستى نکنید و آنان را یارى ننمایید، زیرا ایشان امید و آرزوهایشان از ثواب عالم آخرت، به علت انکار آن قطع شده است. و نیز مىفرماید: «و لتجدنهم احرص الناس على حیوه و من الذین اشرکوا یود احدهم لو یعمر الف سنه و ما هو بمزحزحه من العذاب ان یعمر و الله بصیر بما یعملون» (۳) ; یهود حریصترین مردم به زندگى و دنیاطلبى هستند و از اینکه دنیاطلب محض هستند، حریصتر از مشرکین خواهند بود. آنها به جهان آخرت اعتقادى ندارند و هر یک از آنان مىخواهد که عمرى طولانى نزدیک به هزار سال داشته باشد. ولى بر فرض اینکه چنین آرزویى تحقق یابد، هرگز از عذاب دردناک پروردگار و کیفر اعمالشان رهایى نخواهند یافت.
بر اساس همین دنیاطلبى است که امروز صهیونیزم سیاسى تحت اشراف آمریکا نیرنگ «صلح خاورمیانه» را علم کرده و در صدد استبا دادن امتیازات ناچیز، پیمانهاى اقتصادى کلانى با کشورهاى منطقه امضاء و ثروتهاى بىکران خاورمیانه را تحت نفوذ و سلطه خود در آورد.
یهودیان به سبب حرص و ولع دنیایى، از سوى خداوند مجازات شده و غذاهایى که قبلا براى ایشان حلال بود را خداوند حرام گردانید، چنان که مىفرماید: «فبظلم من الذین هادوا حرمنا علیهم طیبات احلت لهم و بصدهم عن سبیل الله کثیرا. و اخذهم الربوا و قد نهوا عنه و اکلهم اموال الناس بالباطل و اعتدنا للکافرین منهم عذابا الیما»; این یهودیان در اثر ارتکاب ستمها و مفاسد، استحقاق آن را یافتند که خداوند پاکیزههایى را که قبلا برایشان و بر پیشینیانشان حلال بود براى مجازات بر آنان حرام گرداند. خوردن مال مردم از راه حرام، مانند رشوهخوارى تقلب در داد و ستد، کمفروشى و احتکار و از همه مهمتر رباخوارى را مباح مىدانستند (۴) .
یهود تنها جماعتى است که نظام مالى و اقتصادى جدید را بر اساس رباخوارى بنیانگذارى نموده است، چنان که خاندان «روچیلد» یهودى که در قرن گذشته مىزیستهاند و در اروپا و آمریکا پراکنده شده بودند، همان کسانى هستند که نظام اقتصادى جهان را بر پایه رباخوارى بنیان نهادند و اغلب یهودیانى که در مراکز اقتصادى دنیا وجود دارند، از راه معاملات ربوى داد و ستد مىکنند و بدین وسیله به دولتها وام مىدهند، آن گاه سیاستخویش را نیز به دولتهاى وام گیرنده تحمیل مىنمایند.
۱- پیشینه بیت المقدس
الف) ساکنان اولیه بیت المقدس حدود پنج هزار سال پیش گروهى از «یبوسىها» همراه قبایل دیگر کنعانى از جزیره العرب به سرزمین فلسطین کوچ کرده و به رهبرى «ملیک صادق» در گوشهاى از آن سرزمین شهرى به نام «یبوس» بنا نهادند. سلطان آن مردم، مردى صلحطلب بود و براى عمران و آبادانى آنجا تلاش مىکرد، از این رو، مردم آن جا به خاطر اینکه سلطانشان صلح دوستبود، نام یبوس را تغییر داده و آن را «اورسالم» یعنى شهر سالم و دوستدار صلح نام نهادند.
اورسالم که در زبان عبرى اورشالم خوانده شد، هفده بار مورد محاصره قرار گرفت، چندین بار با خاک یکسان شد و مردم آن از دم تیغ گذشتند. پیش از میلاد مسیح «پمبیوس» سردار رومى اورسالم را فتح کرد و آن جا را به ویرانهاى مبدل نمود. در سال ۷۰۰ م هم «طیطوس» چنان آن جا را در هم کوبید و ویران ساخت که از اورسالم فقط تل خاکسترى باقى ماند. در سال ۶۱۴ میلادى ایرانىها به اورسالم که نام «ایلیا» به خود گرفته بود حمله کرده و همه معابد و کلیساهاى آن را ویران کردند، ولى رومىها به رهبرى «هرقل» آن جا را از تصرف ایرانىها خارج کردند.
به طور کلى، مىتوان گفت این شهر پانزده قرن در دستیبوسىها یعنى کنعانیانى قرار داشت که از جزیره العرب آمده و پایهگذار اصلى آن بودند; سپس چهار قرن در ستبنىاسرائیل و چند قرن در دست ایرانىها و دو قرن در دستیونانىها و اشکانىها و چهار قرن در دست رومىها بود و در تمام این مدت، مردم بومى آن یعنى کنعانیان و یبوسیان همچنان در آن جا ساکن بوده و زندگى مىکردهاند.
بنابراین، روشن مىگردد که اورسالم توسط کنعانیان و یبوسیان عرب ساخته شده و بناى آن کوچکترین ربطى به قوم یهود ندارد. عهدنامه مسلمانان با مردم آن شهر نیز، نشان مىدهد، که اکثریتساکنان این شهر را یبوسىها و کنعانىها که مسیحى شده بودند تشکیل مىدادهاند و یهودىهایى که با اشغال و تصرف عدوانى به آن جا وارد شدند، به عنوان ساکنان رسمى و اصلى اورسالم شناخته نمىشدند تا در عهدنامه، نامى از آنان ذکر گردد.
ب) بیت المقدس (اورسالم) در دست مسلمانان پس از فتح مسالمتآمیز «اورسالم» یا «ایلیا» به دست مسلمانان، به حکم اینکه قرآن مجید آن جا را پر برکت نامیده و نخستین قبله مسلمانان نیز بوده، نام این شهر به بیت المقدس تغییر یافت. هنگام تصرف شهر توسط مسلمانان، با وجود رفتار پسندیده مسلمانان، شهر هنوز از ویرانىهاى گذشته رنج مىبرد; مسلمانان با ورود خود آبادى کامل شهر را آغاز کردند و مسیحیان هم که از آزادى کامل برخوردار شده بودند، همدوش مسلمانان به تعمیر خرابىهاى کلیساى «قیامت» و کلیساى «عذرا» پرداختند. در سال هفتاد و پنج هجرى، خلیفه وقتساختمان «مسجد الاقصى» را تجدید و تکمیل کرد و تا آن جا با مسیحیان خوشرفتارى نمود که آنان را در ساختمان مسجد شرکت داد.
هنگام تصرف شهر که بدون جنگ و خونریزى انجام گرفت، خلیفه دوم براى تحویل گرفتن شهر، از مدینه به «ایلیا» آمد و ضمن ملاقات با اسقفها و رهبران مذهبى عهدنامهاى نوشته و امضا کردند. این عهدنامه در نوع خود بىنظیر است; چرا که بر خلاف حملات پیشین یهودىها به شهر اورسالم که با ویرانى و کشتار مردم شهر همراه بود، مسلمانان به جان و مال و کلیسا و صلیب و مریض و سالم و همه افراد آنان امان مىدهند و اجازه نمىدهند کلیساهاى آنان اشغال شود و یا آنها را ویران کنند.
یکى از دستاوردهاى دنیاى امروز، آزادى بیان عقیده و مذهب است که غربىها آن را نتیجه مبارزات و تلاشهاى دوران روشنگرى خود مىدانند، در حالى که در این امان نامه آزادى مذهب، دین و عقیده براى مردم اورسالم تضمین شده است; قسمتى از عهدنامه چنین مىباشد:
هم چنین امان مىدهد که کسى با صلیب و دارایى آنان کارى نداشته باشد و آنان در مسایل مذهبى آزاد باشند و به کسى آزار نرسد… هر کس بخواهد از آن جا بیرون رود آزاد است و اگر بخواهد در همان جا ساکن گردد آزاد است و هر کس بخواهد با رومىها برود و یا نزد کسان خود برگردد آزاد است. (۵)
فىالواقع، مىتوان ادعا کرد جز در دوران کوتاهى از تاریخ اسلام، کمتر مىتوان از تعصب و عدم تسامح مسلمانان نسبتبه غیر مسلمانان سراغ گرفت و جز در عصر «متوکل» و «معتصم» که عناد و دشمنى با «معتزله» و معتقدان مذاهب دیگر شدت گرفت، در دورانهاى دیگر رعایتحال مسیحیان و اهل ذمه، از سیاستهاى روشن دولتها و حاکمان اسلامى بوده است.
در سال ۶۲۵ ه (۱۲۲۸م) بر اثر لشکرکشى مجدد صلیبىها و قراردادى که با پادشاه عصر امضاء کردند، بیت المقدس به صلیبىها تحویل داده شد; اما در سال ۶۴۲ ه(۱۲۴۴م) مسلمانان دوباره بیت المقدس را از سلطه غربىها خارج و به ساکنان آن اجازه دادند که با کمال آزادى، در کنار مسلمانان زندگى کنند. از سال ۱۵۱۷ میلادى، بیت المقدس تحت اداره حکومت عثمانى درآمد و همچنان در دست آنان قرار داشت، تا آن که در سال ۱۹۱۷ امپریالیزم انگلیس با همکارى متفقین و سربازان انقلابى عرب! آن جا را تصرف کرد; بدین ترتیب، از سال پانزده هجرى تا ۱۳۳۷ ه-جز در مدت یک قرن – دوازده و نیم قرن، بیت المقدس در دست مسلمانان بوده و پیروان مذاهب گوناگون از آزادى کامل مذهبى و رفت و آمد در آن شهر برخوردار بودهاند.
۲- پیدایش جنبش صهیونیزم در اوایل دهه شصت قرن نوزدهم، بعضى از متفکران یهود براى فعالیت در راه ازگشتبه فلسطین و عمران آن دعوت خود را آغاز کردند. اولین آنها «هیرش کالیشر» (۶) خاخام (۷) یهودى بود که این دعوت را در کتاب «در جستجوى صیهون» در سال ۱۸۶۱ آغاز کرد. چند تن دیگر از یهودیان متفکر نیز، آثارى در این رابطه به رشته تحریر آورده و زمینه مهاجرت هر چه بیشتر یهودیان و تشکیل دولت صهونیستى را در اذهان آماده کردند.
صهیونیزم مذهبى و صهیونیزم سیاسى در میان متفکران یهودى، دو گونه اندیشه و طرز فکر را مىتوان مشاهده کرد، برخى از آنها روحیه مذهبى داشتند و بیشتر جنبه عرفان یهودى را مطرح مىکردند و آرزوى بزرگ اینان قیام قائم یهودیتبود.
بر اساس این اصل، در هنگام ظهور قائم در آخرالزمان، سلطنتخداوند که تمام اقوام و قبایل زمین، با او میثاق بستهاند براى تمام بشریت تحقق خواهد یافت و تمام بشریت، به سوى سرزمینهایى که تورات، سرگذشت ابراهیم و موسى علیهما السلام را در آن مکانها ذکر کرده، روان خواهند شد; در دورهاى نزدیکتر به زمان ما – در قرن نوزدهم – هدف «عشاق صهیون» ایجاد یک کانون روحانى جهت نشر عقاید و فرهنگ یهودى در سرزمین صهیون بود. جالب توجه است که این صهیونیزم مذهبى که فقط در بین گروههاى محدودى رایجبود، هرگز به دشمنى با مسلمانان – که خود را به عنوان وابستگان به ذریه ابراهیم و پیرو دین او تلقى مىکردند – برنخاست. این صهیونیزم روحانى، بیگانه و به دور از هر نوع برنامه سیاسى براى ایجاد یک دولت و یا هر نوع سلطهاى بر فلسطین بود و هرگز رفتارى دال بر علاقه به درگیرى بین جوامع یهودى و مردم عرب – مسلمان یا مسیحى – در پیش نگرفت. (۸)
زاده شد که دکترین (۱۰) خود را از سال ۱۸۸۲ م تدارک مىدید. او این تئورى را در کتاب خود «دولتیهود» مدون ساخت و پس از اولین کنگره صهیونیست جهانى در شهر «بال» سویس ۱۸۹۷ م به کاربرد عملى آن پرداخت. هرتزل بر خلاف صهیونیستهاى مذهبى، نسبتبه خدا مطلقا شکاک بود; او که اشتغال خاطرش عمدتا نه مذهبى بلکه سیاسى بود، مساله صهیونیزم را به شکلى جدید مطرح ساخت که به طور کلى مىتوان عناوین اصلى طرز تفکر سیاسى او را در مطالب زیر خلاصه نمود:
۱- یهودیان سراسر دنیا – در هر کشورى که باشند – مجموعا یک قوم را تشکیل مىدهند.
۲- یهودیان، غیر قابل جذب و ادغام در ملتهایى هستند که در بین آنان زندگى مىکنند و در آنان تحلیل نمىروند (نژاد پرستى).
۳- یهودیان همه وقت و همه جا تحت آزار و ظلم بودهاند. (۱۱)
راهحلهایى که تئودور هرتزل از عناصر فوق استخراج مىکند: نفى و رد ادغام یهودیان در ملتهاى دیگر، ایجاد نه تنها یک کانون و مرکز فرهنگى براى اشاعه ایمان یهودى، بلکه یک دولتیهودى که تمام یهودیان جهان در آن مجتمع شوند مىباشند.
نکته سوم اینکه این دولتباید در یک محل خالى و بىمدعى مستقر شود، این بدان معناست که نباید به مردم بومى اهمیت داد و آنها را به حساب آورد. در فرمول بندى هرتزل، به حضور مردم فلسطین، نه در کتاب او و نه در مجالس پایهگذارى نهضت جهانى صهیونیزم هیچگونه اشارهاى نشده است. عدم وجود مردم فلسطین، از اصول مسلم و اساس صهیونیزم سیاسى است و این اصل مسلم، ریشه و منشا تمام جنایات بعدى آنان است. خانم «گلدمایر» در «روزنامه ساندى تایمز» (۱۵ ژوئن ۱۹۶۹) اعلام مىکند: فلسطینى وجود ندارد، این طور نیست که تصور کنیم که یک خلق فلسطینى در فلسطین وجود داشته که خود را به عنوان یک خلق فلسطینى تلقى مىکردهاند و ما آمدهایم آنان را بیرون کرده و کشورشان را گرفتهایم، آنان اصلا وجود ندارند. (۱۲)
«پروفسور بنزیون دینر» (۱۳) که اولین وزیر آموزش ملى دولت اسرائیل و دوست صمیمى «داوود بن گورین» بنیانگذار دولت اسرائیل بود، در سال ۱۹۵۴ در مقدمه کتاب «تاریخ هاگاناه» (۱۴) از انتشارات سازمان صهیونیزم جهانى مىنویسد: در کشور ما جا براى کسى به جز یهودیان نیست; ما به اعراب خواهیم گفت: بیرون. اگر موافق نباشند یا مقاومت کنند، ما آنان را بیرون خواهیم کرد. (۱۵)
این ادعا در حالى صورت مىگیرد که پس از «بیانیه بالفور» (۱۹۱۷م) پس از یستسال فعالیت صهیونیزم سیاسى براى «بازگشت» ، بعد از اولین امواج مهاجرت کسانى که از برنامههاى صهیونیزم روسیه، لهستان و رومانى گریخته بودند، طبق سرشمارى انگلیسىها در ۳۱ دسامبر ۱۹۲۲م، تعداد ۷۵۷۰۰۰ (هفتصد و پنجاه و هفت هزار نفر) در سرزمین فلسطین ساکن بودهاند که از این عده ۶۶۳۰۰۰ (ششصد و شصت و سه هزار نفر) عرب (۵۹۰۰۰۰ عرب مسلمان و ۷۳۰۰۰ عرب مسیحى) و ۸۳۰۰۰ یهودى بودهاند، یعنى ۸۸% عرب و ۱۱% یهودى.
هرتزل پس از تلاشهاى زیاد، بالاخره توانستحمایت رسمى انگلستان را جلب کند; این حمایتبه صورت اعلامیه بالفور که در دوم نوامبر ۱۹۱۷ به شکل نامهاى از «بالفور» وزیر خارجه انگلستان به «لردرو چیلد» (۱۶) ثروتمند یهودى انگلیس صادر شد تبلور یافت. این اعلامیه در عین حال موفقیت مساعى صهیونیستهاى انگلیس و رهبرشان «حییم وایزمن» (۱۷) را نشان مىداد.
در اعلامیه بالفور به صراحت آمده است: دولتشاهنشاهى انگلستان، نظر لطف مخصوصى به تشکیل وطن ملى یهود در فلسطین دارد و در آیندهاى نزدیک، نهایتسعى و کوشش در راه رسیدن به این هدف و تسهیل وسایل آن مبذول خواهد شد. (۱۸)
۳- صهیونیزم سیاسى و سوء استفاده تاریخى از تورات «خانم گلدمایر» و «بگین» مىگویند: این زمین به ما وعده داده شده بود و ما بر آن حق داریم. (۱۹)
«موشه دایان» نیز مىگوید: اگر بر تورات مسلطیم، اگر خود را قوم تورات مىدانیم، بایستى بر سرزمینهاى توراتى نیز مسلط شویم. سرزمینهاى قضات و ریش سفیدان، بیت المقدس، حبرون، اریحا و باز هم جاهاى دیگر. (۲۰)
آنان پیوسته یک ادعاى ارضى و یک «حق الهى» مالکیتبر فلسطین را ادعا مىکنند. آنان مىگویند همه چیز بر ما مجاز مىشود، وقتى «قوم برگزیده» خداوند و عامل مطلق باشیم، بر این اساس شکنجه و بدرفتارى، تروریسم، تهدید و ارعاب و دستگیرىها، نقل و انتقال اجبارى و تبعید دسته جمعى، انهدام اموال و مصادره آنها و قتلهاى دستهجمعى را براى خود محفوظ مىدارند; بارزترین این نمونه همانا کشتار «دیر یاسین» است: در ۹ آوریل ۱۹۴۸ با روش خاص نازىها در «اورادور» ، ۲۵۴ نفر سکنه این دهکده (مردها، زنها، بچهها، سالمندان) به وسیله گروه مسلح «ایرگون» به ریاست «مناخیم بگین» کشته شدند، بگین در کتاب خود تحت عنوان «قیام تاریخ ایرگون» مىنویسد: بدون پیروزى دیر یاسین دولت اسرائیل نیز وجود نمىداشت. وى مىنویسد: «هاگاناه» حملههاى پیروزمندانهاى در جبهههاى دیگر نیز داشته است، اعراب وحشتزده فرار مىکردند در حالى که فریاد مىزدند: دیر یاسین!
این مفهوم و وعدهها و حربههاى تحقق آن، مثل واژه «قوم برگزیده» و «اسرائیل بزرگ، از نیل تا فرات» ، اساس ایدئولوژیک صهیونیزم سیاسى را تشکیل مىدهد. استعمارگران همه زمانها و همه اقوام همواره براى ضمیمهسازىها و غصب و تصرفات و سلطهگرىهاى خود توجیهى تراشیدهاند، معمولا بهانه آنان یک «برترى» فرهنگى بوده است که به مهاجم و غاصب، به اصطلاح یک ماموریت تمدن بخش از طرف «نژاد» خود براى دیگران را اعطا مىکرده است و بهانه مذهبى پوششى براى سلطه یک گروه اجتماعى بر دیگرى بوده است.
اندیشه قوم برگزیده از نظر تاریخى و سیاسى جنایت آفرین است; چه همواره تهاجمات، توسعهطلبىها و سلطهگرىها را مقدس وانمود کرده است. اندیشه قوم برگزیده از نظر مذهبى غیر قابل تحمل است; چه هر جا که برگزیدگان باشند «طردشدگان» هم هستند.
۴- سیاست رژیم صهیونیستى الف: داخلى (نژادپرستى و قتل و کشتار) پس از آغاز سیل مهاجرت یهودیان به فلسطین، صهیونیستها با خرید زمینهاى اعراب و تشکیل دار و دستههاى مسلح تروریستى، بنیه مالى و نظامى جنبش صهیونیستى را به منظور آمادگى براى رویارویى نهایى با اعراب بومى تقویت نمودند و سرانجام، پس از سرکوب قیامها – گارد یهودىها در زرهپوشهاى انگلیسى مردم را قتل و عام مىکردند – با کمک و مساعدتهاى بریتانیا استقلال دولت اسرائیل را اعلام کردند. صهیونیستها پس از پایان جنگ دوم جهانى و در بحبوبه اغتشاشات تقسیم مجدد جهان بین فاتحین، ماهرانه از عدم ثبات و توازن جهان سود جستند و با فعالیتهاى شدید دیپلماتیک و تبلیغاتى و سوء استفاده از وجدانهاى معذب اروپاییان در اثر کشتار یهودیان، خود دستبه کشتار قومى دیگرى زده و سرزمین فلسطین را غصب کردند.
در زمان عهدنامه تقسیم فلسطین که تاریخ ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ میلادى به وسیله مجمع عمومى سازمان ملل متحد به تصویب رسید (با فشار آمریکا و انگلیس) – یهودیان بعد از آن همه مهاجرت به فلسطین ۳۲% جمعیت فلسطین را تشکیل مىدادند و ۵۶% زمینها را در اختیار داشتند – دولت صهیونیست ۵۶% از مساعدترین زمینهاى این سرزمین را دریافت کرد. در فاصله زمانى بین تقسیم در نوامبر ۱۹۴۷ و پایان عملى استعمار انگلیس بر فلسطین (انگلستان بر فلسطین قیمومیت داشت) (۲۱) در ۱۵ مه ۱۹۴۸، گروههاى مسلح صهیونیستسرزمینهاى منطقه مختص به اعراب مثل «یافا» و «سن ژان داکر» را اشغال کردند، اما براى دولت صهیونیستى زمین کافى نبود، بایستى این زمین را از ساکنانش خالى مىکرد تا از آن نه تنها یک مستعمره سنتى استثمار کارگر ارزان بومى بسازد، بلکه شهرکهاى مهاجر نشینى در آن ایجاد کند که مهاجرین یهودى جانشین ساکنان محلى شوند. در اولین جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۹ صهیونیستها ۸۰% کشور را در اختیار داشتند و ۷۷۰۰۰۰ (هفتصد و هفتاد هزار) فلسطینى بیرون رانده شدند.
ب: سیاستخارجى توسعهطلبى: مایلم به شما تذکر دهم که قبل از اینکه خیلى دیر شده باشد، هر از چندگاهى به برنامه «فلسطین بزرگ» (اسرائیل بزرگ) مراجعه کنید. برنامه کنفرانس بال باید شامل واژه «فلسطین بزرگ» یا واژه «فلسطین و سرزمینهاى مجاور» باشد وگرنه بىمعناست; چه شما نخواهید توانست ۱۰ میلیون یهودى را در سرزمینى به مساحت ۲۵۰۰۰ کیلومتر مربع بپذیرید. (۲۲) این نامه خطاب به تئودور هرتزل از طرف یکى از دوستان نزدیک و مشاورین وى به نام «داوید تریج» در تاریخ ۲۹ اکتبر ۱۸۹۹ کمى بعد از برگزارى کنگره صهیونیزم جهانى نوشته شده است. تمام تاریخ تهاجمات و توسعهطلبىهاى حکومت اسرائیل، از همین منطق وحشیانه صهیونیزم سیاسى سرچشمه مىگیرد.
«بن گورین» با صراحت مىگفت: مساله ما حفظ وضع موجود نیست، وظیفه ماست که دولتى متحرک در جهت توسعه هر چه بیشتر ایجاد کنیم. (۲۳)
«بن گورین» از سال ۱۹۳۷ مرزهاى اسرائیل را بر اساس مراجع توراتى طرح کرده است; به عقیده او سرزمین اسرائیل باید پنج منطقه را در بر گیرد: جنوب لبنان تا رودخانه لیتانى (که بن گورین آن را «بخش شمال اسرائیل غربى» مىخواند)، جنوب سوریه و ماوراء اردن (آنچه که امروزه اردن خوانده مىشود)، فلسطین و صحراى سینا. آنان حتى شهر «حمص» در سوریه را با شهر «حمات» که در سفر اعداد (باب۳۴، آیات ۱، ۲ و ۸) مرز شمالى کنعان را مشخص مىسازد یکى دانستهاند، برخى دیگر این شهر را حتى در ترکیه مىدانند.
اصولا اندیشه یک جنگ پیش گیرنده که در آن ایده گسترش مرزها محقق شود منطق نظام صهیونیستى است. در ۱۲ اکتبر ۱۹۵۵ مناخیم بگین اعلام مىکند: من عمیقا معتقدم بدون لحظهاى تردید باید یک جنگ پیش گیرنده علیه دولتهاى عرب به راه انداخت، بدین ترتیب ما به دو هدف خواهیم رسید: ابتدا تخریب قدرت اعراب و سپس گسترش مرزهاى خودمان. جنگ پیش گیرنده در سال ۱۹۶۷ (جنگ شش روزه) با عملیاتى شبیه به عملیات فاشیستهاى ژاپنى انجام شد (در تاریخ ۷ دسامبر ۱۹۴۱ ژاپنىها بدون اعلان جنگ در «پرل هاربور» ناوگان آمریکایى اقیانوس آرام را غافلگیر و تخریب کردند) در ۵ ژوئن ۱۹۶۷ هواپیماهاى جنگى اسرائیل، بدون اعلان جنگ هواپیماهاى مصرى را بر روى خاک در فرودگاه نابود کردند. (۲۴)
صهیونیستها پس از این جنگ، سرزمینى سه بار بزرگتر از آنچه در تقسیم سال ۱۹۴۷ به آنان اختصاص داده شده بود را اشغال کردند، اما اشتهاى آنان براى فتوحات جدید بیشتر شد. ضمیمهسازى «بیت المقدس» و «ارتفاعات جولان» در قرارداد ننگین «کمپ دیوید» و اشغال لبنان در سال ۱۹۸۲ غیر منتظره نبود; زیرا سیاست رژیم صهیونیستى مبنى بر توسعه ارضى است.
۵- مذاکرات سازش، وداع با آرمان فلسطین در ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳ (۲۲ شهریور ۱۳۷۲) قرارداد «اسلو» میان نخستوزیر رژیم صهیونیستى و «یاسر عرفات» رئیس حکومتخودگردان «ساف» به امضا رسید که دوره نجسالهاى را براى انتقال قدرت حکومتى و تحقق خودمختارى فلسطینیان آغاز کنند.
این قرارداد از ماه مه ۱۹۹۴ باید اجرا مىشد و در سال ۱۹۹۹ (۱۳۷۸) حکومت فلسطینى رسما اعلام مىگردید. مذاکرات صلح باید در دوره سوم عقبنشینى شروع مىشد. اسرائیل که متعهد شده بود دستبه عقبنشینىهاى متوالى در منطقه باخترى «رود اردن» و «نوار غزه» بزند (تنها از طریق سه عقب نشینى)، هنوز به عقبنشینى دوم اقدام نکرده است و قرار عقبنشینى ۱۳% این مرحله را مشروط به اعلام ۳% آن به پارک طبیعى، بدون سلطه فلسطینىها مىداند.
کرانه باخترى رود اردن به سه منطقه تقسیم شده است که بخشى تحت کنترل کومتخودگردان محسوب مىشود و قسم دیگر تحت کنترل اسرائیل و قسمت آخر تحت کنترل انحصارى حکومتخودگردان درمىآید و ۳% آن به حالت ابهام باقى مىماند. اینها شروطى است که اسرائیل قبل از عقبنشینى مرحله دوم مطرح مىکند.
قرارداد بعدى که به «گریلند ریور» معروف است، چیزى جز بهانهجویى اسرائیل و حضور آمریکا در منطقه تحتحکومت فلسطین را در پى ندارد. پارهاى از مفاد قرارداد واى ریور که در ۲۳ اکتبر ۱۹۹۸ (اول آبان ۱۳۷۷) در کاخ سفید و حضور رئیس جمهور آمریکا، «شاه حسین، سلطان اردن» و امضاى نخستوزیر اسرائیل و رئیس تشکیلات خودگردان (عرفات) رسید به این قرار است:
سازمانهاى تروریستى غیر قانونى شناخته شده و مبارزه علیه آنها صورت گیرد. طرف فلسطینى افراد خاصى که مشکوک به اقدامات تروریستى هستند را بازداشت، تعقیب و مجازات نماید.
طرف فلسطینى نام افراد پلیس خود را در اختیار طرف اسرائیلى بگذارد.
هرگونه واردات، ساخت، کسب و مالکیتسلاحهاى گرم در مناطق تحتحاکمیت قضایى فلسطین جرم باشد. سلاحهاى غیر قانونى جمعآورى شود و آمریکا از طرف فلسطین در این مورد موافقت کرد که در اجراى برنامه کمک نماید.
کمیته اجرایى سازمان آزادىبخش فلسطین به رئیس جمهور آمریکا قول داد که مواد ضد اسرائیلى منشور ملى فلسطین را لغو کند.
کمیتههایى که در طول روند مذاکرات شکل مىگیرند، همگى آنان با نظارت آمریکا و حضور اسرائیل رسمیت مىیابند.
همه این موارد، حاکى از ذلتحکومتخودگردان براى به دست آوردن حکومتى است که با موافقت آمریکا و اسرائیل پایهریزى شود. در متن پیمان واى ریور حتى به یک مورد کلمه صلح برنمىخوریم و در عوض چهل مورد امتیاز، آن هم فقط براى اسرائیل در نظر گرفته شده است.
بعد از حضور رئیس جمهور آمریکا در اوایل آذرماه سال جارى در فلسطین اشغالى، عرفات و شوراى مرکزى سازمان آزادىبخش فلسطین در حضور رئیس جمهور آمریکا و هیات همراه وى، به نشانه موافقتبا لغو بندهاى ضد اسرائیلى منشور ملى فلسطین، دستهاى خود را بلند کردند. منشورى که سى و چهار سال پیش با هدف مبارزه مسلحانه علیه اسرائیل به وجود آمد و در بندهاى آن مبارزه با رژیم صهیونیستى تا ساقط کردن آن تاکید شده بود. این منشور که در سال ۱۳۴۷ تنظیم و تصویب شده است از سى و سه بند تشکیل شده که عرفات به موجب تعهد خود به صهیونیستها باید بیست و هشتبند آن را حذف نماید. یک نگاه گذرا بر این بندها نشان مىدهد که حکومتخودگردان با حذف نکات مورد نظر رژیم صهیونیستى، حتى موجودیت فلسطینیان در داخل فلسطین را نیز انکار مىکند.
مهمترین موضوعات مطروحه در این بندها شامل مطالب و محورهاى زیر است:
فلسطین، میهن ملت فلسطین است.
فلسطین سرزمینى غیر قابل تفکیک است.
ملت فلسطین صاحب حق شرعى و قانونى براى زندگى در سرزمین فلسطین است.
یهودیانى که تا قبل از اشغال فلسطین در آنجا زندگى مىکردهاند، فلسطینى به شمار مىروند.
مبارزه مسلحانه تنها راه آزادى فلسطین است.
ملت فلسطین به سوى یک انقلاب مردمى براى آزادى میهن خود پیش خواهد رفت.
عملیات چریکى، هسته جنگ آزادیبخش ملت فلسطین است.
وحدت عربى به آزادى فلسطین و آزادى فلسطین به وحدت عربى مىانجامد.
تقسیم فلسطین در ۱۹۴۷ و تاسیس اسرائیل، باطل است.
پدیده اسرائیل مغایر با حق ملت فلسطین براى زندگى در داخل سرزمین خود است.
ادعاى وجود رابطه تاریخى میان یهودیان و فلسطین واهى است.
یهودیان یک ملت واحد نیستند، بلکه اتباع وارداتى کشورهاى دیگر به فلسطین هستند.
صهیونیسم حرکتى سیاسى و وابسته به امپریالیسم است.
صهیونیسم یک جنبش نژادپرست، توسعهطلب، فاشیست و تجاوزکار است.
موارد فوق بخشهایى از نکات ضد صهیونیستى منشور فلسطین است، لذا همانگونه که ملاحظه مىشود حذف بسیارى از این بندها به منزله چشمپوشى از موجودیت، هستى و حق حیات ملت فلسطین خواهد بود. در حقیقتبا مطالعه منشور فلسطین و دقت در آنچه که باید حذف شود، بهتر مىتوان به عمق خیانتى که تشکیلات خودگردان عرفات علیه حقوق و هستى ملت فلسطین تدارک دیده شده است واقف شد. تاکید «کلینتون» بر ایتختبودن ابدى بیت المقدس براى اسرائیل و سفر به غزه و استقبال عرفات از وى تازهترین حلقه خیانت رهبرى ساف به آرمان آزادى قدس شریف مىباشد. شوراى ساف با هشتاد و یک راى موافق و هفت راى مخالف اقدام به لغو این بندها نمود. قرارداد «واى ریور» بر پایه خروج نیروهاى اسرائیلى از کرانه غربى رود اردن مىباشد، ولى نتیجه را براى صهیونیستها به جا مىگذارد، زیرا آنان پس از لغو بندهاى ضد صهیونیستى منشور ملى فلسطین، نه تنها اقدام به عقبنشینى نکردند، بلکه شروط جدیدى را مطرح کردند:
«بیل کلینتون» رئیس جمهور آمریکا به منظور به راه انداختن مجدد روند سازش در اجلاس سه جانبهاى با یاسر عرفات رهبر ساف و «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستى شرکت کرد.
به گزارش دفتر نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس نتانیاهو در این دیدار براى اجراى بندهاى قرارداد مذکور ده شرط به شرح زیر اعلام کرده است که به نظر مىرسد که عرفات در سرزمینهاى خودگردان نقش ژاندارم صهیونیستها را ایفا مىکند.
مقام معظم رهبرى با بینش عمیق خود نسبتبه مواضع غاصبین و مزدوران آنها فرمودند:
«دستگاههاى آمریکا و رئیس جمهور آمریکا تلاش خودشان را گذاشتهاند که مساله فلسطین را از صورت مسایل دنیاى اسلام و خاورمیانه به کلى حذف کنند و اصلا مسالهاى به نام فلسطین و آرمان فلسطین و نهضت فلسطین، دیگر باقى نماند. این یکى از اهداف بسیار مهم آنهاست. براى خاطر این، مسافرت مىکنند، حرکت مىکنند، تلاش مىکنند. آدمهاى ضعیف النفس و خیانت پیشه و حقیر هم که در بین فلسطینىها هستند، مثل همه ملتهاى دیگر که آدمهاى این طورى دارند و متاسفانه جوامع بشرى در بیشتر ادوار تاریخ، گرفتار انسانهاى حقیر مرعوبند، آنها هم تسلیم شدهاند و آمدهاند منشور ملى فلسطین را جلویشان گذاشتهاند. هر جا که مبارزهاى با صهیونیستها و اشغالگران و آدمکشان مردم فلسطین و جنایتکاران نسبتبه فلسطین هست، مىخواهند آن را حذف کنند. حذف کردند! حالا چنان چه آن را از روى کاغذ حذف کنند، مگر ممکن است انگیزه دفاع از کشور فلسطین و هویت فلسطینى از دل فلسطینىها برود…
مگر تا حالا که جوانان مسلمان در انتفاضه فلسطین یا در کشور لبنان به خاطر خدا، به خاطر مسؤولیت الهى دفاع از سرزمین اسلامى، جان خودشان را به خطر مىانداختند، به خاطر منشور فلسطین این کارها را مىکردهاند که حالا اگر شما منشور به اصطلاح ملى فلسطین را دستکارى کردید، آنها دستبردارند؟!» .
اصلاح قرارداد واى ریور (۲۵) طرفهاى اسرائیلى و فلسطینى پس از چندین هفته مذاکرات فشرده، بر سر اصلاحات جدید در قرارداد «واى ریور» به توافق رسیدند. قرارداد جدید، به دو طرف یک سال فرصت مىدهد تا توافق نامه نهایى را امضا کنند.
متن توافق نامه هشت مادهاى عرفات و «باراک» نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستى به طور خلاصه چنین مىباشد.
۱- طرفین باید ظرف مدت یک سال به توافق دستیابند.
۲- عقب نشینى نیروهاى صهیونیستى طى سه مرحله و تحتیک سیستم پیچیده صورت مىگیرد.
۳- زندانیان فلسطینى در چند مرحله آزاد خواهند شد.
۴- طرفین توافق کردند از اقدامات یکجانبه خوددارى کنند.
۵- مقامات تشکیلات خودگردان متعهد مىشوند افراد مظنون به اقدامات تروریستى را دستگیر، سلاحهاى غیر قانونى را ضبط و تعداد نیروهاى پلیس فلسطینى را کاهش دهند.
۶- کمیتهاى براى رسیدگى به امور آوارگان تشکیل شود.
۷- ساختبندر جدید در نوار غزه.
۸- از اول اکتبر (۹ مهرماه ۱۳۷۸) تردد فلسطینىها از نوار غزه به سمت الخلیل منطقه تحتحمایت رژیم صهیونیستى ممنوع باشد.
قرار است در مذاکرات آینده مقامهاى فلسطینى و رژیم صهیونیستى، در مورد تعیین وضعیت نهایى کشور مستقل فلسطینى، مسایل زیر مورد بحث قرار گیرد.
ایجاد یک کشور مستقل فلسطینى و تعیین حدود اختیارات، وضعیت نهایى مرزهاى کشور فلسطین، وضعیتبیت المقدس، سرنوشت آوارگان فلسطینى، آینده شهرکهاى یهودىنشین و کنترل منابع آب; اما با توجه به مسایل پیچیدهاى همچون وضعیتبیت المقدس و بازگشت آوارگان فلسطینى، چشمانداز مذاکرات روشن به نظر نمىرسد. همچنان که در مورد روند سازش، باراک – نخست وزیر رژیم صهیونیستى که وى را به گرگى که هنوز دندانهاى زهرآلودش را نشان نداده است توصیف کردهاند – از عرفات خواسته است تا عملیات استقرار نیروهاى فلسطینى به جاى ارتش اشغالگر در مناطق کرانه غربى متوقف شده و مسایل اساسى و پیچیدهاى مانند قدس، پناهندگان، شهرکسازى دولت آینده فلسطین، آبراهها، گذرگاهها و اختلاف مرزى و غیره را مطرح ننماید. (۲۶)
۶- انتفاضه انتفاضه قیام مردم فلسطین در سرزمینهاى اشغالى است. مردم فلسطین پس از تشکیل دولت اسرائیل، یا آواره شدند و یا در سرزمینهاى خود که تحت اشغال و حاکمیت رژیم صهیونیستى درآمد، باقى ماندند. در سال ۱۹۸۷ قیام مردم فلسطین به صورت یکپارچه در درون سرزمینهاى اشغالى با پرتاب سنگ به سوى سربازان اشغالگر آغاز شد که نشان دهنده یاس مردم از اقدامات دیپلماتیک کشورهاى عربى و گروههاى سازشکارى مانند ساف است. «جنبش جهاد اسلامى» که شاخه انشعابى «اخوان المسلمین» است و به رهبرى دکتر «فتحى شقاقى» در سال ۱۹۸۰ تشکیل گردید، از گروههاى فعال در مبارزه مردم فلسطین علیه اسرائیل غاصب است. تشکیل این جنبش را مىتوان از بازتابهاى انقلاب اسلامى دانست که از اصولى مانند جهاد، شهادت و فداکارى در راه هدف بهره مىگیرند، در واقع مىتوان گفت «جهاد اسلامى» که معتقد به شیوه مبارزه مسلحانه است در به راه انداختن انتفاضه نقش مهمى داشته و از رهبران آن محسوب مىشود.
یکى دیگر از گروههاى مبارزى که پس از شروع انتفاضه به وجود آمد حماس (حرکت مقاومت اسلامى) بود که به زودى به صف مبارزات مردم پیوست. رهبر معنوى حماس «شیخ احمد یاسین» مىباشد.
غاصب بودن رژیم صهیونیستى از نظر حقوق بین الملل بر طبق حقوق بین الملل، تعریف معمولى کشور بر اسرائیل صدق نمىکند. زیرا هر دولت داراى سه خصوصیت ویژه است که اسرائیل، فاقد هر سه ویژگى فوق است: ۱- مردم ۲- سرزمین مشخص ۳- حکومت
۱- مردم: با وجود کثرت یهودیان فعلى در فلسطین بر کسى پوشیده نیست که آنان به این کشور تعلق ندارند، آنان بیگانهاند و از چهار گوشه جهان بر خلاف میل مردم بومى این کشور که با زور آواره شدهاند، آمدهاند; بنابراین به هیچ وجه تعریف مردم درباره آنان صدق نمىکند، تا چه رسد که آنان را مردم فلسطین بنامیم.
۲- سرزمین مشخص: کشور اسرائیل، مرزهاى مشخصى ندارد. تمامیت ارضى سرزمینهاى اشغالى نیز، با مردم اصلى فلسطین و کشورهاى عرب همسایه مورد منازعه است. در حقوق بین الملل یک اختلاف و مشاجره، در مورد یک سرزمین مىتواند اصل سرزمین را انکار کند.
۳- حکومت: نسبتبه مساله حکومت هم واضح است که از نظر تعریف، حکومتباید نماینده مردم کشور باشد. در این جا نیز حکومت اسرائیل نماینده مردم فلسطین نیست; اگر بود. آنان را آواره نمىکرد.
پىنوشت:
×- کارشناس ارشد علوم سیاسى
۱) عفیف عبدالفتاح طباره، یهود از نظر قرآن، ترجمه على منتظمى، انتشارات بعثت، ص ۱۱.
۲) ممتحنه، ۱۳.
۳) بقره، ۹۶
۴) نساء، ۱۶۱ – ۱۶۰.
۵) براى مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: تاریخ طبرى، جلد ۳، ص ۶۰۹.
۶) Hirsch Kalischer
7) خاخام: (عبرى) عنوان علما به پیشوایان مذهبى یهود، معنى آن برابر استبا معنى کلمه حکیم در عربى. فرهنگ معین، ص ۱۳۸۴-فرهنگ عمید، ص ۸۱۶
۸) گارودى روژه، پرونده اسرائیل و صهیونیزم سیاسى، ترجمه دکتر نسرین حکمى، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى ۱۳۶۹
۹) Theodor Hertzl
10) دکترین: (فرانسه) (به ضم دال و کاف، کسراء و فتح یاء) مسلک، عقیده، راى، نظریه، فکر. فرهنگ عمید، ص ۹۵۷
۱۱) گارودى، پیشین
۱۲) گارودى، پیشین، ص ۳۸
۱۳) Benzion Dinur
14) هاگاناه سازمان یهودى «دفاع از خویش که توسط انگلیس براى دفاع زا گروههاى یهودى و علیه مردم عرب این منطقه تشکیل شد، از گروههیا تروریستى اسرائیلى حمایت مىکرد و پس از تشکیل دولت اسرائیل کادرهاى ارتش اسرائیل از این افراد انتخاب شدند
۱۵) گارودى، پیشین، ص ۳۹
۱۶) براى اطلاع بیتشر ر. ک: روچیلاها، ترجمه رضا سندگل، منیژه اسلامبولچى، انتشارات وزارت ارشاد
۱۷) [حییم یا خئوم واتیسمان Chaim Weizmann ]در روسیه به دنیا آمد. نخستبه عنوان دانشمند شیمیدان وارد صحنه شد وى غیر از کنگره اول، در همه کنگرههاى صهیونیستى حضور داشت. در ۱۹۰۴ به انگلستان آمده و اندکى بعد یکى از برجستهترین چهرههاى صهیونیستى انگلستان شد.
۱۸) رحمانى، شمس الدین، جنایت جهانى، انتشارات پیام نور، ۱۳۶۹، تهران، ص ۱۴۶
۱۹) لوموند، شماره ۱۵، اکتبر ۱۹۷۱
۲۰) گارودى، پیشین
۲۱) جهت اطلاع بیشتر ر. ک: کتاب بذرهاى توطئه (گزیده اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلیس) ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۰
۲۲) گارودى، پیشین، ص ۱۳۱
۲۳) گارودى پیشین، ص ۱۳۳
۲۴) گارودى پیشین، ص ۱۳۶
۲۵) نقل از روزنامهى انتخاب، یکشنبه ۱۴ شهریور ماه ۱۳۷۸، ش ۱۲۱
۲۶) نشریهى نداء القدس، سال سوم، ۳۱/۴/۷۸ (نشریهى جنبش جهاد اسلامى)