Views: 7
روز قدس جلوه گاه بیداری جهان اسلام
فلسطین قلمرو مسلمین
فلسطین سرزمین کم وسعتی است به مساحت حدود ۲۸ هزار کیلومتر مربع که در انتهای جنوب شرقی دریای مدیترانه در منطقه خاورمیانه یا آسیای جنوب غربی قرار دارد و همچون لولایی سه قاره آسیا، اروپا و افریقا را به یکدیگر متصل می کند، همچنین این ناحیه قلب جهان اسلام و حلقه اتصال شرق و غرب به شمار می رود و مورد توجه پیروان سه آیین اسلام، مسیح و یهود است.[۱]
این قلمرو از کهن ترین مناطق مسکونی جهان است و قدیمی ترین ساکنین آن را دسته ای از مهاجران سامی به نام کنعانیان تشکیل می دهند که ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد به این ناحیه مهاجرت کردند. هزار سال قبل از میلاد قومی که «فیلسطین» نامیده می شدند وارد منطقه مزبور گردیدند و جای کنعانی ها را گرفتند، نام کشور فلسطین از این عنوان گرفته شده است، برخی گفته اند رومیان این نام را به سرزمین یاد شده اطلاق کردند.[۲]
فلسطین فرستادگان الهی و سفیران نور را در دامان پاک خویش پرورش داده و به همین دلیل مسیری منور را تا عرش و قدس و ملکوت در خاک خود ترسیم کرده است. پایه گذار و معمار برخی از شهرهای فلسطین پیامبرانی چون داود، سلیمان، یحیی، ابراهیم و موسی«ع» هستند که در این ناحیه مروج یکتاپرستی و مبشر حق جویی وحق طلبی بوده اند. خاتم رسولان پیامبر اکرم از مکه (بلد امین) به قدس شریف سیر داده شد و معراج او به آسمان با اشاره جبرئیل امین از این بیت مبارک آغاز گردید تا پیامبران سلف به امامت ایشان نماز گزارند.
بیت المقدس که برگزیده خداوند و بقعه ای مبارک است، در این منطقه قرار دارد و خاتم پیامبران مسلمانان را توصیه کرده که برای رفتن به سوی این مسجد، مسجدالحرام و مسجدالنبی بار سفر ببندند. حضرت علی«ع» نیز آن را قصری از قصور بهشتی نامیده است.[۳]
با طلوع اسلام و بعثت نبی اکرم«ص» در سرزمین حجاز، رزمندگان مسلمان در نبرد با رومیان که فلسطین را دراختیار داشتند، این ناحیه را همراه شام به تصرف خود درآوردند. از آنجا که بیت المقدس اولین قبله گاه مسلمانان بود و سپس خانه کعبه جایگزین آن گردید، شهر بیت المقدس که از قبل برای مسیحیان و یهودیان از اعتبار و تقدس ویژه ای برخوردار بود، نزد مسلمانان نیز شرافت و قداست خاصی یافت. در این دوران پیروان آیین های سه گانه توحیدی، مسیحیان و یهودیان تحت حکومت مسلمانان، در برگزاری شعائر و آیین های مذهبی خود آزاد بودند.
رشد و توسعه روزافزون دین اسلام در این سرزمین موجب گردید تا زبان و ادبیات عربی و فرهنگ اسلامی در آن گسترش یابد و حتی مسیحیان به زبان عربی تکلم کنند. در زمان استیلای مسلمانان قبه الصخره بنا گردید و برای احداث مسجدالاقصی با تکیه بر معماری اسلامی اقداماتی صورت گرفت.
اندکی بعد از فتح مصر توسط دولت فاطمی، فلسطین تحت سیطره این دولت مقتدر شیعی قرار گرفت. از اواخر قرن پنجم هجری سلجوقیان به قلمرو فاطمیان دست اندازی کردند و در ۴۶۳ هجری بیت المقدس را به تصرف خود درآوردند. اگرچه در اواخر این قرن فاطمی ها بر سلجوقیان غلبه یافتند و قدس را بار دیگر دراختیار گرفتند، اما در این ایام مقدمات یورش های خونین صلیبی ها که با سفاکی ها و جنایات زیادی توأم بود فراهم آمد. سپاه خون آشام صلیبی در ۴۹۲ هجری به بیت المقدس رسید و بعد از چهل روز محاصره آن داخل شهر گردید و به کشتار وحشیانه مسلمانان پرداخت.[۴] گودو آدو بویون سردار نخستین جنگ صلیبی در گزارش خود به پاپ، در این باب نوشت:
«اگر می خواهید بدانید با دشمنانی که در بیت المقدس به دست ما افتادند چه برخوردی شد، همین قدر بدانید که کسان ما در آنجا در دریایی از خون مسلمانان می تاختند و خون تا زانوی مرکب آنان می رسید.»[۵]
ویل دورانت از قول کشیشی که خود شاهد هجوم صلیبیان به بیت المقدس بوده است می نویسد:
«گروهی از مسلمانان را سر بریدند، عده ای را با تبر قطعه قطعه یا مجبور کردند خود را از بالای برج ها به زیر افکنند. عده ای را شکنجه های سخت دادند و آنگاه پیکرشان را در آتش سوزاندند. در کوچه ها توده ای از سرها و پاهای کشتگان مسلمانان دیده می شد. زنان را به ضرب دشنه به قتل می رساندند، کودکان را به زور از آغوش مادران جدا و به بالای دیوارها پرتاب می کردند و با کوبیدن بدن هایشان بر ستون ها، استخوان هایشان را درهم می شکستند.[۶]
گوستاولوبون فرانسوی و مورخ اروپایی تنفر خود را از جنایات صلیبی ها این گونه بروز داده است:
«اعمال و کردار قبیح و زشت صلیبی ها آنان را در ردیف درنده ترین و بی شعورترین وحشی های روی زمین قرار داده بود و رفتارشان با هم عهدان خود، با دشمن، رعایای بی گناه، نظامیان، زنان، اطفال و سالخورده ها و جوانان یکسان بود. همه را غارت کردند و به قتل می رساندند.»[۷]
آنان به حرم و اماکن مقدس هم اهانت کردند و ذخایر هنری و فرهنگی از جمله کتابخانه ها را به آتش کشیدند و سیاه ترین صفحات تاریخ بشری را رقم زدند.[۸]
سرانجام صلاح الدین ایوبی، سلحشور مسلمان به عزم رهاسازی قدس عزیز حرکت کرد و بعد از حدود یک قرن که قدس در اشغال این مهاجمان جنایتکار بود، آن را در اواخر قرن ششم هجری (۱۷ رجب المرجب ۵۸۳ هجری) از چنگال خونخواران مذکور رها ساخت.[۹]
بیت المقدس از آتش جهان سوز بیابان گردان مغولی مصون نبود، اما سلسله ممالیک که بر سر مصر مسلط گردیده بودند در این باره رشادت های قابل تحسین از خود بروز دادند و سپاه مغول را در منطقه شام منهدم کردند. در این عصر قدس به شکوفایی فرهنگی و اجتماعی رسید.[۱۰]
سلطان سلیم عثمانی نخست سوریه را فتح کرد، سپس عازم فلسطین گردید و بعد از متفرق نمودن قوا به سال ۹۲۳ هجری/۱۵۱۷ م فلسطین را متصرف گشت. دولت عثمانی به مدت چهار قرن بر این سرزمین به عنوان بخشی از منطقه اداری سوریه بزرگ حکمرانی کرد. در این عصر فلسطین شامل استان قدس و دو استان عکا و نابلس بود.[۱۱]
نقشه ای شوم
یکی از حوادث عصر امپراتوری عثمانی، یورش ناپلئون به سرزمین فلسطین است. وی عریش، غزه و رمله را گرفت، ولی در کنار شهر یافا با مقاومت شدید سربازان احمد جزار از فرمانروایان مسلمان روبه رو گردید. ناپلئون ناگزیر از آنجا به عکا رفت و این ناحیه را به تصرف درآورد، اما با فداکاری سربازان مدافع وادار به عقب نشینی شد. ناپلئون هنگام یورش به قدس شریف به استخدام یهودیانی پرداخت که در آسیا و افریقا مستقر بودند. نقشه او این بود که دولتی از قوم یهود تحت سلطه خود در فلسطین به وجود آورد و خودش به این قلمرو نیاید. سلطان عبدالحمید تنها امپراتور عثمانی بود که به خطر صهیونیسم پی برد و موقعی که یهودیان به مهاجرت خود برای اسکان در فلسطین اصرار کردند، اخطار داد هر نقطه ای به جز فلسطین را می توانند برای محل سکونت خود برگزینند. ناگفته نماند که برخی از کارگزاران محلی عثمانی، علی رغم این دیدگاه، در باره آمدن یهودیان به ارض مقدس با بیگانگان تبانی هایی کرده بودند.[۱۲]
از رویدادهای مهمی که پای استعمار و صهیونیسم را در فلسطین باز کرد، هجوم ابراهیم پاشا حاکم مصر به این سرزمین است. او مدت ده سال با اختناق و فشار سیاسی بر فلسطین حکومت کرد و رفتارهای خشن کارگزارانش در این منطقه موجب قیام مردم در شهرهای نابلس و الخلیل گردید. سپس این حرکت به اردن و لبنان سرایت کرد. وقتی ابراهیم پاشا مشغول سرکوب این جنبش ها شد، دولت عثمانی از این فرصت بهره برد و فلسطین را بار دیگر دراختیار گرفت.[۱۳]
در آغاز قرن نوزدهم میلادی دولت های استکباری انگلیس و فرانسه که به فکر تجزیه امپراتوری عثمانی افتاده بودند بر آن شدند تا بعد از تحریک احساسات قومی و ناسیونالیستی اعراب، برای کسب استقلال از دولت عثمانی، زمینه های لازم را برای تشکیل دولتی غیرعرب و کاملاً وابسته به خود را که از نظر فرهنگ، مذهب و نژاد امکان اتحاد با اعراب را نداشته باشد در حد فاصل افریقا، آسیا و اروپا فراهم آورند. مقارن اجرای این توطئه، یهودیان نیز به فکر تشکیل سرزمینی برای خود افتادند. این قوم با چنین خواسته ای بهترین وسیله برای اجرای مطامع استعماری قدرت های اروپایی به شمار می رفت.
هرتزل بنیان گذار تشکیلات سیاسی صهیونیسم که کتاب «دولت یهود» را نوشت، سرزمین فلسطین را به عنوان مکانی برای دولت یهود تعیین کرد، از آن زمان مهاجرت یهودیان به فلسطین تحت حمایت استکبار جهانی فزونی گرفت. در ۱۲۹۶ ش/ ۱۹۱۷م لرد بالفور، وزیر خارجه بریتانیا اعلام داشت، انگلستان از تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین و رسیدن یهودیان به این هدف حمایت می کند.
صدور اعلامیه بالفور خشم مسلمانان ساکن فلسطین را برانگیخت. آنها برای کسب استقلال قیام های متعددی را در قدس، یافا، براق و شریق ترتیب دادند. شیخ عزالدین قسام از شخصیت هایی است که در خط مقدم این نبرد و به عنوان رهبر این خیزش ها در برابر صهیونیست ها و استعمارگران پایداری کرد. با به قدرت رسیدن نازی ها در آلمان و کشتار یهودیان در این کشور توسط آدلف هیتلر، مهاجرت این قوم به فلسطین روند سریع تری پیدا کرد، به گونه ای که در ۱۳۱۸ ش/ ۱۹۳۹ م حدود ۳۰ درصد ساکنین فلسطین یهودی بودند.
بعد از جنگ دوم جهانی، سران صهیونیسم که مشاهده کردند امریکا به قدرت قوی تری تبدیل شده است، خود را به آن نزدیک کردند و بریتانیا به عنوان حامی اصلی صهیونیسم جای خود را به ایالات متحده امریکا داد. در ۱۳۲۶ ش/ ۱۳۶۶ ق شورای امنیت سازمان ملل متحد تحت فشار ابرقدرت ها طرح تقسیم فلسطین به دو منطقه یهودی و عربی را تصویب کرد که اعراب با آن مخالفت کردند.
یک سال بعد صهیونیست ها موجودیت اسرائیل را اعلام کردند و به دنبال توافق تمام کشورهای بزرگ در این باره، یهودیان دست به کشتار اعراب و مسلمانان فلسطینی زدند و با آتش زدن خانه های آنان، کشتار، شکنجه و جنایات دیگر، ساکنین اصلی این سرزمین را مجبور به ترک خانه و کاشانه و آنان را آواره کردند.[۱۴]
در سال ۱۳۳۵ ش/ ۱۳۷۵ هـ ق با ملی شدن کانال سوئز توسط جمال عبدالناصر، دولت صهیونیستی حاکم بر فلسطین به کمک فرانسه و انگلستان به مصر حمله برد، اما فشار بین المللی سبب عقب نشینی این کشورها شد. در جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷ م/ ۱۳۸۶ هـ ق، دولت اسرائیل کشورهای اسلامی مصر، سوریه، اردن را شکست داد، باریکه غزه، کرانه غربی رود اردن و بلندی های جولان را به تصرف درآورد، بیت المقدس را ضمیمه قلمرو غاصبانه خود کرد و آنجا را پایتخت دولت اسرائیل قرار داد.
در این تجاوزهای وحشیانه، صهیونیست ها در دیریاسین و کفرقاسم بیش از جاهای دیگر جنایات خود را بروز دادند و این در حالی بود که بن گوریون رسماً تشکیل دولت غاصب صهیونیستی را اعلام کرده بود. از این پس ساکنان بومی فلسطین بیش از گذشته آواره و به کشورهایی چون اردن، مصر، سوریه و لبنان پناهنده شدند، اما همین مردم آواره و بی خانمان با تشکیل گروه های نظامی و سیاسی برای بازپس گرفتن سرزمین مقدس فلسطین دست به مبارزه زدند. این مقاومت های مردمی و خودجوش همچنان ادامه دارد.[۱۵]
در ۱۹۶۷م/ ۱۳۸۶ هجری حملات چریکی جنبش فتح به مراکز نظامی و اقتصادی رژیم غاصب قدس افزایش یافت و با شکست اعراب در نبردهای مورد اشاره، فلسطینی ها به قوای خود متکی شدند. در بزرگ ترین حمله نظامی جنبش الفتح در ۲۱ ذی الحجه ۱۳۸۷، ۲۱ مارس ۱۹۶۸ م که طی نبرد کرامه صورت گرفت، این تشکیلات به رویارویی تمام عیاری با صهیونیست ها پرداخت و در خلال این حملات تلفات زیادی به قوای اشغالگران وارد ساخت و تعداد قابل توجهی تجهیزات و غنایم نظامی به دست فلسطینی ها افتاد.
بعد از این عملیات، افسانه شکست ناپذیری ارتش اسرائیل از میان رفت و مردم فلسطین به جنبش چریکی فتح اقبال بسیار گسترده ای نشان دادند. به زودی مسئله فلسطین تبدیل به مهم ترین موضوع سیاسی جهان اسلام شد و حمایت از مواضع فلسطینی ها، در میان کشورهای اسلامی به یکی از معیارهای شناخت سمت گیری سیاسی آنان مبدل گردید.
در همین ایام، گروه های چریکی دیگری علاوه بر جنبش فتح در فلسطین به وجود آمدند و به تدریج کنترل سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) را در دست گرفتند. یک سال بعد یاسر عرفات رهبر جنبش فتح به ریاست این سازمان برگزیده شد.
لازم به ذکر است که جمال عبدالناصر در سال ۱۹۶۴ م/ ۱۳۸۳ هجری پیشنهاد تشکیل این سازمان را مطرح کرده بود و چندی بعد از آن اولین جلسه شورای ملی فلسطین با شرکت نمایندگانی از اقشار گوناگون فلسطینی در شهر بیت المقدس برپا شد و تأسیس ساف در آن به تصویب رسید.[۱۶]
در اکتبر ۱۹۷۳ م/ ۱۳۹۳ هجری جنگ رمضان رخ داد که طی آن نیروهای مصر، سوریه و ساف طی حمله گسترده ای رژیم صهیونیستی را غافلگیر کردند و پیروزی های درخشانی را به دست آوردند. این تهاجم وسیع پایه های رژیم اشغالگر قدس را لرزان و صهیونیست ها را متوحش ساخت. در اجلاس سران عرب که یک سال بعد از این نبرد تشکیل گردید، ساف به عنوان تنها نماینده قانونی مردم فلسطین به رسمیت شناخته و به عنوان ناظر در مجمع سازمان ملل متحد پذیرفته شد. این فتوحات و موفقیت ها اشغالگران قدس و استکبار جهانی را دچار هراس ساخت، به همین دلیل تلاش کردند با ایجاد تفرقه بین کشورهای مسلمان، اقتدار آنان را تضعیف کنند و از این رهگذر، رژیم اشغالگر اسرائیل و انورسادات رئیس جمهور مصر قرارداد صلح کمپ دیوید را در محلی با همین عنوان در امریکا و با میانجی گری این دولت امضا کردند.
بعد از این سازش خفت بار اگرچه صحرای سینا به مصر بازگردانده شد، ولی فلسطین، غزه، کرانه غربی رود اردن و بلندی های جولان همچنان در اشغال صهیونیست ها باقی ماند، ضمن اینکه بین کشورهای عربی حامی فلسطین شکاف به وجود آمد و اسرائیل غاصب به گسترش شهرک های یهودی نشین در کرانه باختری اقدام کرد.
دو سال بعد از سازش مزبور، ارتش اسرائیل تهاجم گسترده ای را علیه لبنان آغاز و رودخانه لیتانی را تصرف کرد. در این بمباران های هوایی و زمینی عده ای از شیعیان به شهادت رسیدند و ۷۵ درصد از شهرها و روستاهای جنوب لبنان ویران و فلسطینی های آواره که به عنوان پناهنده در لبنان به سر می بردند در اردوگاه های صبرا و شتیلا قتل عام شدند.[۱۷]
ارتباط شوم و شریرانه
فرقه ضاله بهائیت از نظر کارنامه و موضع گیری ها با ویژگی های رفتاری صهیونیست ها همخوانی دارد. با استیلای متجاوزان صهیونیست بر قدس شریف و تشکیل دولت اسرائیل و استقرار تشکیلات بهائیان در شهر حیفا، این فرقه در خدمت رژیم جنایتکار و غاصب قدس قرار گرفت و بهایی ها از حمایت امریکا و انگلستان برخوردار شدند.
این فرقه در زمینه اسلام زدایی و مبارزه با ارزش های شیعه و سرکوب نیروهای مؤمن و انقلابی، سازگاری زیادی با رژیم پهلوی دوم داشت و برای حفظ موجودیت و تحقق اهداف پلید خود، زمینه گسترش روابط ایران و اسرائیل را به وجود آورد.
این فرقه در کنار فراماسون ها و صهیونیست ها در دوران رژیم محمدرضا پهلوی نقش مهمی در اجرای نظرات و سیاست های خود داشت. در این ایام تلاش فراوانی شد تا بهائیان در ایران رسمیت پیدا کنند، پایگاه های آنان در درون تشکیلات طاغوت تقویت شدند و به دلیل این که بسیاری از مقربان شاه و خویشاوندان خاندان پهلوی و عده زیادی از کارگزاران و متصدیان مناصب مهم و کلیدی ایران بهایی بودند، نیرنگ امریکا و اسرائیل غاصب تا حدودی عملی گردید.
فرقه بهائیت ضمن هموار کردن مسیرها برای نفوذ صهیونیست ها در ایران، در تثبیت موقعیت تشکیلات شاهنشاهی و افزایش اختناق و فشارهای سیاسی به انواع حیله ها متوسل می گردید. انقلاب سفید شاه را تأیید و با ساواک برای دستگیری، حبس و شکنجه مبارزان مسلمان همکاری می کرد، اعضای این فرقه در حزب رستاخیز نیز عضویت داشتند و در جلب حمایت دولت های بزرگ برای حمایت از سلطنت شاه و تقویت رابطه او با اسرائیل غاصب فعال بودند.
بهائیان، در جنگ اعراب و اسرائیل به تبلیغ علیه مسلمانان پرداختند و حتی برای کمک به ارتش اسرائیل اعاناتی را جمع آوری کردند. اشغالگران قدس بعد از اطمینان از نفوذ بهائیت در ارکان رژیم پهلوی و به منظور بهره برداری سیاسی و امنیتی افزون تر از آن، در کشورهای جهان به ویژه ایران، این فرقه را به رسمیت شناخت.[۱۸]
از سوی دیگر صهیونیست ها به دلایلی چون مشروعیت نداشتن دولت اسرائیل، نیاز شدید به هم پیمانان، طمع ورزی به منافع مالی که شاه دراختیار امریکایی ها قرار می داد، استفاده از ذخائر نفت ارزان و در مواقعی رایگان، بهره مندی از رژیم دیکتاتوری پهلوی برای ایجاد انشقاق در صفوف کشورهای اسلامی در برابر اشغالگران قدس، استفاده از سرزمین استراتژیک ایران برای بسط نفوذ اطلاعاتی در کشورهای همجوار، به خصوص شیخ نشین های خلیج فارس، دستیابی به بازار مصرف، نفوذ در اقلیت های قومی ایران برای استفاده اهرم گونه از آنها علیه کشورهای مسلمان، در ایجاد رابطه سیاسی با رژیم طاغوتی حاکم بر ایران جدی بود و هیچ فرصتی را در این زمینه از دست نمی داد.
رژیم پهلوی با وجود وابستگی کامل به امریکا، همواره از مردم و افشاگری های نیروهای انقلابی هراس داشت و تلاش می کرد روابط خود را با اسرائیل مخفی نگاه دارد. پهلوی دوم که همواره از قیام های مردمی به رهبری روحانیت علیه خود نگران بود، از هر امکانی برای تقویت تشکیلات اطلاعاتی، امنیتی و پلیسی خود بهره می گرفت و مناسباتش را با اسرائیل تقویت کرد تا او را یاری کند. بر این اساس ساواک از همه افرادی که از جانب رژیم اشغالگر قدس به ایران می آمدند استقبال شایان توجهی می کرد و میزبان تمام عیار آنان بود.
این دو رژیم حتی در قالب طرح های زراعی و دامی به هم نزدیک شده بودند تا در تبادل موارد امنیتی و اطلاعاتی با یکدیگر همکاری کنند. حتی مأموران ساواک برای کسب مهارت در عملیات جاسوسی و ضدجاسوسی تحت تعلیم صهیونیست ها قرار می گرفتند.
صهیونیست با کمک عوامل اطلاعاتی ایران به درون سفارتخانه های کشورهای مسلمان نیز نفوذ و به مناسبات کشورهای اسلامی با دیگر مناطق جهان اشراف پیدا می کردند. دستاورد این همکاری های مشترک برای امت مسلمان ایران جز خفقان بیشتر چیزی نبود.
عوامل رژیم صهیونیستی برای دستگیری نیروهای انقلابی، کشف سریع شبکه های مبارزاتی و خنثی کردن هسته های مقاومت علیه رژیم استبدادی با بازجویی های غیرانسانی، شکنجه های منجر به قتل یا آسیب های جبران ناپذیر بدنی و روحی با سازمان امنیت و اطلاعات ایران همکاری های گسترده و تنگاتنگی داشتند. به علاوه تمام امکانات ساواک دراختیار موساد قرار می گرفت تا مأموران این سازمان مخوف جاسوسی، دیپلمات های کشورهای مسلمان را کاملاً در کنترل خود داشته باشند و از این طریق، سرزمین های اسلامی را تضعیف کنند.
روز خروش علیه اشغالگران و مستکبران
رژیم شاه متحدی مطمئن برای استکبار رژیم غاصب صهیونیستی بود. ایران در زمان شاه بازار واردات انبوه کالاهای اسرائیل غاصب به شمار می رفت. این روند اسفبار، اقتصاد رژیمی جنایتکار را تقویت می کرد. شاه با صدور نفت مورد نیاز این تشکیلات ضداسلامی، به امداد صهیونیست ها می شتافت و ماده خام کشوری اسلامی و شیعه نشین در مجموعه اقتصاد و صنایع رژیم اشغالگر قدس شریف تبدیل به انواع سلاح های مرگبار و گلوله های آتشینی می شد که فلسطینی ها و لبنانی ها را به شهادت می رساند. ایران پایگاه عملیات جاسوسی اسرائیل و کنترل مسلمانان منطقه خاورمیانه بود.[۱۹]
افشای روابط پنهان و آشکار رژیم پهلوی با صهیونیست های جنایتکار و مخالفت با کمک های بی دریغ رژیم شاهنشاهی به دشمن مشترک مسلمانان یکی از انگیزه های قیام امام خمینی را تشکیل می داد. ایشان در این باره فرموده اند:
«یکی از جهاتی که ما را در مقابل شاه قرار داده، کمک او به اسرائیل است. من همیشه در مطالباتم گفته ام که شاه از همان اول که اسرائیل به وجود آمد با او همکاری کرد و وقتی که جنگ بین اسرائیل و مسلمانان به اوج خود رسید، شاه همچنان نفت مسلمین را غصب کرد و به اسرائیل داد و این امر خود از عوامل مخالفت من با شاه است.»[۲۰]
سرنگونی شاه و حاکمیت نظام اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی، اولین ضربه مهلکی بود که اهداف توسعه طلبانه صهیونیست ها را به طور جدی به مخاطره افکند. تأثیر پیام انقلاب اسلامی و موضع گیری های قاطع امام خمینی بر افکارعمومی چنان عمیق و گسترده و بیدارکننده بود که وقتی انورسادات معاهده ننگین سازش را در کمپ دیوید امریکا امضا کرد، دولت مصر از جرگه اعراب و حتی از جمع رژیم های مرتجع عرب خارج شد و در انزوای کامل قرار گرفت.
امام خمینی در ۱۶ مرداد ۱۳۵۸/ ۱۳ رمضان المبارک ۱۳۹۹، روز جمعه آخر ماه مبارک رمضان را به عنوان «روز جهانی قدس» تعیین کردند و جهان اسلام را به همبستگی در این روز مبارک فراخواندند تا همراهی و همدلی خود را در حمایت از حقوق قانونی مردم فلسطین به نمایش بگذارند.
انتخاب آخرین جمعه از ماه خودسازی و تزکیه درون برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین از سوی امام خمینی(ره) امری مبتکرانه، هوشمندانه و توأم با اهداف عالی و استراتژیک بود. در این روز مسلمانان بعد از یک ماه عبادت و توبه و سازندگی معنوی، وجودی را که در چشمه رمضان شستشو داده اند با مسایل سیاسی و اجتماعی پیوند می زنند.
نکته مهم این است که روز قدس صرفاً به حمایت از اقشار و اهالی فلسطین غصب شده منحصر نمی شود و امام هدفی فراتر را در آن جستجو می کردند، چنان که خود فرموده اند:
«روز قدس یک روز جهانی است. روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است. روز مقابله ملت هایی است که در زیر فشار ظلم امریکا و غیرامریکا هستند. روز مقابله با ابرقدرت هاست. روزی است که باید مستضعفین مجهز شوند در مقابل مستکبرین و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند.[۲۱]
در جای دیگر تأکید کرده اند:
«روز قدس یک روز اسلامی و یک بسیج عمومی اسلامی است. امیدوارم که این امر مقدمه ای باشد از برای یک حزب مستضعفین بر تمام دنیا و همه مستضعفین با هم در این حزب شرکت و در مقابل مستکبرین و چپاولگران شرق و غرب قیام کنند. اگر تمام ملت ها در روز قدس قیام می کردند و فریاد می زدند، تمام کشورهای اسلامی، ملت ها برخیزند و فریاد بزنند نه برای قدس تنها (بلکه) برای همه ممالک اسلامی، پیروز خواهند شد…».[۲۲]
رویشی باشکوه به برکت روز قدس
رهنمودهای امام خمینی و مقام معظم رهبری، پرتوهای فروزان انقلاب اسلامی ایران و ابتکار بنیان گذار نهضت اسلامی ایران در دعوت مسلمانان به راه پیمایی در روز قدس و دفاع از ملت مظلوم فلسطین از یک طرف و ناامید گردیدن فلسطینی ها از برخی شخصیت های سیاسی خویش و رژیم های عربی منطقه در دفاع از حقوق مسلم خود، جنبش خودجوشی را در این سرزمین مغضوب به وجود آورد که به انتفاضه معروف گردید.
انتفاضه قیام معترضانه و شجاعانه مردم غیرمسلح فلسطین در برابر رژیم اشغالگر قدس و خروشی است که طی آن اقشار گوناگون اعم از زن و مرد، پیر و جوان در برابر قوای تا بن دندن مسلح صهیونیست به وسیله سنگ ایستادگی می کنند تا پیام مظلومیت و اشغال وطن خویش را به جهان برسانند.
انتفاضه بزرگ در سال ۱۳۶۶ ش ۱۹۸۷ م رخ داد که ابعاد گسترده آن سران رژیم صهیونیستی را به شدت آشفته ساخت و با احساس این خطر تصمیم گرفتند با سران سازشکار فلسطینی بر سر یک میز بنشینند و قرارداد سازش امضا کنند. به دنبال این حرکات سازشکارانه در کنفرانس اسلو و تشکیل دولت خودگردان، ملت فلسطین با مشاهده عدم تغییر در سیاست تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی در سرزمین های غصب شده و برای تحقق حقوق از دست رفته خویش، بعد از اندکی آرامش و انتظار بار دیگر قیام جدیدی را آغاز کرد که انتفاضه مسجدالاقصی نامیده شد و این بار کوبنده تر و خونین تر از انتفاضه اول از قلب سرزمین فلسطین آغاز گردید.[۲۳]
انتفاضه خیزشی مردمی و خودجوش است و حرکت های قهرآمیز را از مرزهای اسرائیل به درون سرزمین های اشغال شده کشانده است. انتفاضه موفق شد با اتکا بر مردم، قدرت اسرائیل را در نبردهای کلاسیک و تلاش های بازدارندگی از میان ببرد و زمینه مبارزات مردمی و فرسایشی را که این رژیم در مهار آنها ضعف فراوانی دارد، پدید آورد.
حرکت مزبور متکی بر ارزش های اسلامی و تعالیم قرآن و سنت و ملهم از انقلاب اسلامی ایران است. براساس این ویژگی، اسلام به عنوان منشور مبارزه، دفاع و جهاد در برابر متجاوزان، اشغالگران، ستمگران و زورگویان جایگزین ایدئولوژی های مادی و بی حاصلی همچون ناسیونالیسم عربی شده و در پناه اسلام و با استفاده از تجربه های مبارزاتی مسلمانان از جمله غلبه امت مسلمان ایران بر استبداد و استکبار، زمینه مبارزه پیگیر و ویرانگر مبارزان فلسطینی با اشغالگران قدس فراهم آمد.
در ادامه این خیزش رهبران محلی به حاشیه رانده شدند و گروه های شبه نظامی از قبیل عقاب های سرخ، پلنگ های سیاه و گردان های قسام، شاخه نظامی جنبش حماس بازیگران اصلی صحنه نبرد با رژیم اشغالگر قدس شدند.
از ویژگی های انتفاضه، به خصوص انتفاضه مسجدالاقصی موارد ذیل قابل ذکر است:
۱ـ خستگی ناپذیری نیروهای مبارز برای رسیدن به اهداف موردنظر بعد از سال ها مبارزه و وجود فاصله بین نسل اول تا نسل کنونی که این روند مذهبی تر شدن جوان های فلسطین را در دستیابی به هدف آزادی فلسطین به همراه داشته است.
۲ـ آشکار شدن اندیشه های نوین مبارزاتی فلسطین با راهکارهای جدید در سطح منطقه و جهان
۳ـ همگامی افکارعمومی مسلمانان با این حرکت و تنفر آنان از جنایات رژیم صهیونیستی
۴ـ تقویت روحیه مبارزان فلسطینی پس از پیروزی حزب الله لبنان بر اشغالگران قدس و نیز افتخارآفرینی های حماس در نبرد با این رژیم سفاک
۵ـ عملیات شهادت طلبانه در مبارزه و مقابله با نظامیان صهیونیست
۶ـ تداوم حمایت معنوی و سیاسی جمهوری اسلامی از انتفاضه و قیام شروع ملت فلسطین
۷ـ انتفاضه به اشغالگران قدس خسارات غیر قابل جبرانی را وارد ساخته است، از جمله: زیان های اقتصادی، فروپاشی بخش گردشگری، مهاجرت معکوس و تخلیه برخی از شهرک های صهیونیستی و نیز تخریب وجهه بین المللی این رژیم
۸ـ اتحاد و یکپارچگی گروه های مبارز و سیاسی فلسطین
۹ـ پایان افسانه شکست ناپذیری ارتش و سازمان های امنیتی رژیم صهیونیستی
۱۰ـ مطرح شدن موضوع فلسطین به عنوان آرمان مشترک مسلمانان جهان
۱۱ـ قرار گرفتن مسئله فلسطین در کانون توجه افکار بین المللی. مجامع جهانی با امضای برخی قراردادها، مسئله این سرزمین را پایان یافته اعلام می کردند، اما وقوع انتفاضه بار دیگر این سازمان ها را بر آن داشت تا از حقوق فلسطینی ها و از اجرای قطعنامه های بین المللی در خصوص ملت و سرزمین غصب شده فلسطین سخن بگویند.
مقام معظم رهبری فرموده اند:
«مسئله فلسطین مسئله اول بین المللی اسلامی است. امروز که مبارزات ملت فلسطین در زیر پرچم اسلام، خواب از چشم دولت غاصب صهیونیست و حامیانش ربوده است، بزرگ ترین وظیفه ملت ها و دولت های مسلمان حمایت از این مبارزات است. غده سرطانی اسرائیل را تنها از طریق همین مبارزات می توان ریشه کن ساخت و جهان اسلام را از خطرات مهلک آن نجات داد».[۲۴]
روز قدس در بیداری ملت فلسطین مؤثر بوده و این شجره طیبه امام خمینی به آرمان تمام مسلمانان جهان تبدیل شده و همه ساله بر ابعاد گسترده آثار و نتایج با برکت آن افزوده می شود.
در سال های اخیر این روز که یوم احیای اسلام، عزت، عظمت و قدرت مسلمین عالم در عصر جدید است، با جلوه و شور متفاوتی برگزار می شود زیرا موج بیداری و اسلام خواهی در کشورهای منطقه، منافع استکبار و صهیونیست ها را به شدت تهدید می کند. روز قدس این واقعیت را به جهانیان نشان داد که آرایش سیاسی مستکبرین و غاصبان قدس به هم خورده، نظام تک قطبی و تک پاره همچون نظام شرقی و غربی به زوال نزدیک شده و اسلام و امت اسلامی در اثر این بیداری در نظام روابط بین الملل جایگاه و منزلت ویژه ای را به دست آورده است.
امروزه حامیان منطقه ای صهیونیسم از اریکه قدرت به زیر آمده اند، به همین دلیل رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند:
«روز قدس یک روز بین المللی اسلامی و روز بزرگ و مهمی است که ملت ایران و دیگر امت های مسلمان حرف حقی را که استکبار حداقل شصت سال برای خاموش کردن آن سرمایه گذاری کرده است، فریاد می زنند.»[۲۵]
حرکت بیداری اسلامی مسلمانان منطقه باعث شده که اشغالگران قدس شریف در موضع ضعف قرار گیرند و تمام معادلات منطقه به ضرر آنان رقم بخورد. اگرچه عوامل استکباری و نیز برخی از جریان های افراطی و ارتجاعی که دچار انجمادهای فکری و رسوب در عقیده و باور خویش هستند درصددند بیداری و خیزش های اسلامی را دچار انحراف سازند و این خروش های مقدس را از مسیر اصلی خارج نمایند، ولی آتش خشم مردم در زیر این خاکسترها فعال باقی مانده و دوباره شعله ور گردیده و رژیم های مستبد و اشغالگران صهیونیست و ابرقدرت ها را به مرداب نابودی نزدیک ساخته است.
سوتیترها:
۱.
هرتزل بنیان گذار تشکیلات سیاسی صهیونیسم که کتاب «دولت یهود» را نوشت، سرزمین فلسطین را به عنوان مکانی برای دولت یهود تعیین کرد، از آن زمان مهاجرت یهودیان به فلسطین تحت حمایت استکبار جهانی فزونی گرفت. در ۱۲۹۶ ش/ ۱۹۱۷م لرد بالفور، وزیر خارجه بریتانیا اعلام داشت، انگلستان از تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین و رسیدن یهودیان به این هدف حمایت می کند.
۲.
بعد از سازش خفت بار کمپ دیوید اگرچه صحرای سینا به مصر بازگردانده شد، ولی فلسطین، غزه، کرانه غربی رود اردن و بلندی های جولان همچنان در اشغال صهیونیست ها باقی ماند، ضمن اینکه بین کشورهای عربی حامی فلسطین شکاف به وجود آمد و اسرائیل غاصب به گسترش شهرک های یهودی نشین در کرانه باختری اقدام کرد
۳.
عوامل رژیم صهیونیستی برای دستگیری نیروهای انقلابی، کشف سریع شبکه های مبارزاتی و خنثی کردن هسته های مقاومت علیه رژیم استبدادی با بازجویی های غیرانسانی، شکنجه های منجر به قتل یا آسیب های جبران ناپذیر بدنی و روحی با سازمان امنیت و اطلاعات ایران همکاری های گسترده و تنگاتنگی داشتند.
۴.
رهنمودهای امام خمینی و مقام معظم رهبری، پرتوهای فروزان انقلاب اسلامی ایران و ابتکار بنیان گذار نهضت اسلامی ایران در دعوت مسلمانان به راه پیمایی در روز قدس و دفاع از ملت مظلوم فلسطین از یک طرف و ناامید گردیدن فلسطینی ها از برخی شخصیت های سیاسی خویش و رژیم های عربی منطقه در دفاع از حقوق مسلم خود، جنبش خودجوشی را در این سرزمین مغضوب به وجود آورد که به انتفاضه معروف گردید.
۵.
حرکت بیداری اسلامی مسلمانان منطقه باعث شده که اشغالگران قدس شریف در موضع ضعف قرار گیرند و تمام معادلات منطقه به ضرر آنان رقم بخورد. اگرچه عوامل استکباری و نیز برخی از جریان های افراطی و ارتجاعی که دچار انجمادهای فکری و رسوب در عقیده و باور خویش هستند درصددند بیداری و خیزش های اسلامی را دچار انحراف سازند و این خروش های مقدس را از مسیر اصلی خارج نمایند
پی نوشت ها
[۱] جغرافیای کشورهای مسلمان، عبدالرضا فرجی، ص ۵۹.
[۲] گیتاشناسی نوین کشورها، عباس جعفری، ص ۳۱۱.
[۳] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲۸، ص ۳۱۷، احادیث قدسی، ج اول، ص ۱۳۶.
[۴] سیمای قدس مصلای پیامبران، ص ۹۳ـ۸۲.
[۵] عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، جان دیون پورت، ترجمه سیدغلامرضا سعیدی، ص ۱۳۳، تاریخ قرون وسطی، آلبرماله، ج ۲، ص ۲۵۷.
[۶] تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج ۴، ص ۷۹۲.
[۷] تاریخ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبون، ص ۴۰۶.
[۸] پرونده اسرائیل و صهیونیزم سیاسی، روژه گارودی، ص ۳۵.
[۹] نگاهی به تاریخ جهان، جواهر لعل نهرو، ترجمه تفضلی، ج اول، ص ۴۲۳.
[۱۰] نقش مسلمانان در شکوفایی اروپا، ص ۳۲۴ـ۳۲۳، تاریخ اورشلیم، سیدجعفر حمیدی، ص ۲۲۹، سقوط بغداد، پن تن رشید، ترجمه اسدالله آزاد، ص ۱۹۷ـ۱۹۶.
[۱۱] تاریخ نوین فلسطین، عبدالوهابی کیالی، ترجمه محمد جواهر کلام، ص ۴۶.
[۱۲] دولت اسرائیل، گالنیا نیکیتینا، ترجمه ایرج مهدویان، ص ۲۰.
[۱۳] سیمای قدس مصلای پیامبران، ص ۱۴۳ـ۱۴۲.
[۱۴] دانشنامه دانش گستر، ج ۱۲، ص ۳۷ـ۳۶، جغرافیای کشورهای مسلمان، ص ۶۳.
[۱۵] گیتاشناسی نوین کشورها، ص ۳۱۳، مجله مسجد، ش ۸۹، اردیبهشت ۱۳۸۴، ص ۵۰.
[۱۶] گلبانگ مسجد، ش ۱۳۸، ۲۰ فروردین ۱۳۸۵.
[۱۷] گیتاشناسی نوین کشورها، ص ۳۱۴، روزنامه اطلاعات، ۱۷ آبان ماه ۱۳۷۹، ش ۲۲۰۵۲.
[۱۸] قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک، جواد منصوری، ج اول، ص ۳۳۲، فصلنامه انقلاب اسلامی، زمستان ۱۳۷۷، ص ۱۵۹، روزنامه جام جم، ۲۷ مهرماه ۱۳۸۵، ش ۱۸۴۴، ص ۱۱.
[۱۹] بازخوانی روابط رژیم پهلوی و اشغالگران صهیونیست، عباس سلیمی نمین، جام جم، بیست مهرماه سال ۱۳۸۵، ش ۱۸۴۴، توافق مصلحت آمیز روابط ایران و اسرائیل، سهراب سبحانی، ترجمه ع.م شاپوریان، ص ۵۱، ۸۳، ۱۲۳ـ۱۲۱، ۱۸۷.
[۲۰] مصاحبه امام خمینی، ۲۵ مردادماه ۱۳۵۸، صحیفه نور، ج چهارم.
[۲۱] پیام امام خمینی، ۲۵ مردادماه ۱۳۵۸، صحیفه نور، ج ۸، ص ۲۳۴ـ۲۳۳.
[۲۲] تبیان، دفتر چهارم، ص ۱۳۹ـ۱۳۷.
[۲۳] جام جم، ۵ آبان ماه ۱۳۸۴، گلبانگ مسجد، ۲۷ فروردین ماه ۱۳۸۵.
[۲۴] راه امام راه ما، پیام حضرت آیت الله خامنه ای به مناسبت سالگرد رحلت امام خمینی، ص ۳۳.
[۲۵] کیهان فرهنگی، ش ۲۹۸، مهر ۱۳۹۰، ص ۷۳ـ۷۲.