Views: 46
[box type=”shadow” ]شهید حسن بیات آبادی نام پدر : تاریخ شهادت : تاریخ تولد : عملیات : مسئولیت : [/box]
چقدر بی راهه می رویم. هیچ واژه ای هم ردیف چشمان تو نمی شود. تو را باید بر روی آب و آه و آتش نوشت و بر روی نخل های خرمشهر که رشادت هایت را دیده اند.
تو را باید جاودانه بر روی خاک پاک میهن نوشت که جان دادی و یک وجب از آن را نه !
تو را باید در آسمان نوشت که قفس تنگ زمین جایی برای تو نیست واندیشه ی بلندت به اندازه ی این دنیا نمی باشد. نفس سبزت بوی اجابت می داد و واژه هایت همه مضمون شهادت.
روح بلندت به دنبال خدا بود و جسمت در راه کمک به خلق خدا. خستگی در قاموس تو معنایی نداشت.
با انفجار نور در کشور، خود را سرباز رهبر و امامت، خمینی کبیر خواندی و از همان لحظه چشمانت به لب های امام بود تا با اشارتی جان فدایش کنی.
زمان زیادی از حضورت در جبهه نگذشته بود که شهد شیرین شهادت به کامت نشست و با همسر و فرزندانت وداع کردی و به آسمان پرگشودی.
[box type=”note” ]دیگر از کرده ی خود پشیمان شده و توبه کنید ولی توبه ی حقیقی تا خدا قبول کند. از این پس جز برای خدا حرفی و کاری نکرده و نکنید و بکوشید تا کاری برای خدا و اسلام و قرآن و انقلاب و میهن اسلامی خود و هر کاری رضای خدا در آن باشد کنید.[/box]