Views: 48
[box type=”shadow” ]شهید حسن طحانی نام پدر : محمود تاریخ شهادت : ۱۴/۵/۱۳۶۲ تاریخ تولد : ۱۳۳۸ محل شهادت : بانه ـ کربلای ۱۰ تحصیلات : فوق دیپلم[/box]
کربلایی شدن را در مسجد آموخت و عاشورا به پا کردن را در جبهه ها.
در زنگ انشای مدرسه ناگاه نغمه ای دلنواز از درون او را صدا زد:” هل من ناصر ینصرنی”. او برخاست. این بار زبان را به دعا آذین بست و با صدای رسا لبیک گفت و به دانش آموزانش ندا داد:” گرگ ها آمده اند تا گله به گله آبرو برند و آتش افروختند و قصد جانمان کرده اند.”
او مدرسه را با همه ی خاطراتش ترک کرد و در چهاردهم مرداد ماه سال ۶۲ جان خود را مرهم زخم میهن ساخت. حسن در طول عمر بیست و چهار ساله اش سادگی را سرلوحه ی زندگی خود قرار داده بود و اخلاص و تواضع را چاشنی همه ی کارهایش می کرد. نمی پسندید اعمالش مورد تمجید و تعریف دیگران قرار بگیرد که می گفت:” این از ارزش اعمال انسان می کاهد.” همواره لوح دلش آکنده از تلاوت قرآن و پیشانی اش انیس سجاده ی نور بود. او که از کودکی عضو هیئت خردسالان بنی فاطمه بود، انس دیرینه با ائمه اطهار داشت و خود را مقید به انجام فرامین و دستورات الهی کرده بود.
حسن رشد و کمال را در خدمت به مردم می دانست و تمام سعی و تلاش خود را در این راستا کرد تا به جایی رسید که خداوند مقبول درگاهش کرد.
[box type=”note” ]هم اکنون شما وظیفه ی زینب گونه دارید و باید در فکر این باشید که بتوانید انشاءالله پیام رسان انقلاب و خون شهیدان باشید و وظیفه ی بزرگ خویش را به نحو احسن انجام دهید.[/box]