Views: 125
« لَقَدْ کانَ لَکُم فِی رَسوُلِ اللهِ اُسوهٌ حَسَنَه » (۱)
سالیان و قرون متمادى است که دانشمندان و اندیشمندان عالم در پاسخ به این سؤال که محمد (ص) کیست و چه شخصیتى داشته است ؛ کتابها و مقالاتى نوشته اند و به قدر توان و فهم خویش مطالبى را بیان کرده اند ، به طورى که اگر بخواهیم آثارى را که در خصوص آن پیامبر عظیم الهى به زبانهاى مختلف تالیف شده است جمع آورى کنیم ، موسوعه ى بسیار عظیمى خواهد شد که از نظر کمى و کیفى بى نظیر است . به نظر شما رمز عظمت و ماندگارى شخصیت ِ فردى که به مکتب نرفت و خط ننوشت و مسأله آموز صد مدرس شد ، چیست؟
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به دست پروردگار عالمیان پرورش یافت و در مدت رسالت و پیامبرى به پیروزىهاى بزرگى دست یافت که بخشى از آن عبارتند از:
– لغو امتیاز خواهى و برترى جویى سفید بر سیاه.
– مبارزه با نظام قبیلگى و قوم محورى.
– رهانیدن ستمدیدگان از دست ظلم ستمگران و طاغوت.
– تثبیت و احیاى حقوق از دست رفته ى زنان.
– فراخوانى مردم به کسب علم و دانش و دورى از فساد و فحشا.
– پى ریزى پایه و شالوده ی حکومت بر اساس عقل ، منطق و درایت به جاى احساس و عاطفه.
و در یک کلام ، او توانست مردمان خشن ، بىعاطفه و بى احساس شبه جزیره ی عربستان را پس از قرنها فلاکت و بدبختى به عزت و سربلندى و نام آورى برساند و گستره ی حکومت اسلامى را از آن سرزمین خشک و سوزان تا عمق آفریقا و اروپاى سر سبز و پردامنه امتداد بخشد .
ما در این نوشتار به اختصار ، تنها به یکى از ابعاد شخصیتى ِ پیامبراسلام ، یعنى اخلاق اجتماعى آن حضرت در کلام بزرگ مربى او ، حضرت رب العالمین مىپردازیم ، چه این که حضرتش فرمود: « انا ادیبُ الله و على ادیبى…» (۲) من تربیت یافته خداى متعال هستم و على به دست من تربیت شده است. در ادامه نیز اخلاق اجتماعى آن حضرت را در احادیث شیعه و سنى بررسى مىکنیم.
خداوند متعال در سوره ی مبارکه ی آل عمران ، آیه ۱۵۹ چنین مىفرماید :
« فیما رَحمه مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظّا غَلیظَ القَلبِ لا نَفَضُّوا مِن حَولِکَ فَاعْفُ عَنهُم وَ اسْتَغفِرْ لَهُم وَشاوِرهُم فِی الاَمرِ فَاذا عَزَمْتَ فَتَوَکَلْ عَلی اللهِ اِنَّ اللهَ یُحِبُ المُتَوکِلینَ.
در آیه فوق رمز جذب و گرایش مردم نسبت به پیامبرصلى الله علیه و آله ، نرم خویى ، خوشرویى و ملایمت آن حضرت در رفتار با مردم شمرده شده است و تأکید مىکند که : ” اگر چنین نبودی ، مردم از اطراف تو پراکنده مىشدند و این موهبتى الهى است.”
براى آشنایى بیشتر با خلق و خوى عظیم رسول خدا صلى الله علیه و آله ، به سراغ جمعى از صحابه ى آن حضرت مىرویم و از آنان مىخواهیم برایمان از خصوصیات رسول خدا صلى الله علیه و آله سخن بگویند :
پیامبر صلى الله علیه و آله با همراهان
انس بن مالک ، که ده سال به خدمتگزارى رسول خدا صلى الله علیه و آله پرداخت ، مىگوید: در این مدت براى کارهایى که انجام مىدادم حتى نمىگفتند: چرا این کار را کرده اى؟ و اگر کارى را ترک مىکردم و انجام نمىدادم ، نمىگفتند: چرا انجام نداده اى؟ ایشان در این مدت به من حتى «اف» نگفتند (۳) ( کلمه اى که حکایت از اعتراض و ناراحتى داشته باشد ، از ایشان شنیده نشد.)
انس مىگوید: غذاى آن حضرت یک جرعه شیر براى افطار و یک جرعه براى سحر بود و چه بسا تنها یک جرعه براى افطار و سحر میل مىنمودند.
یک شب براى افطار آن حضرت شیر آماده کرده بودم ولى با تأخیر حضرت مواجه شدم. گمان کردم حضرت به منزل یکى از صحابه رفته و افطارى خورده است ؛ از این رو شیر را نوشیدم.
حضرت پس از عشا از مسجد آمدند ، من بلافاصله از یکى از صحابه ی حضرت پرسیدم: آیا پیامبر افطارى خورده اند؟ گفت: خیر. پیامبر صلى الله علیه و آله بى آن که چیزى بگوید و اعتراضى کنند شب را بدون غذا و افطار به صبح رساندند و تا به حال حتى سؤالى در آن مورد نپرسیده ، بلکه یادآورى هم نکردند. (۴)
همکارى در کارهاى گروهى
یکى از ویژگىهاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ، تواضع و فروتنى بود تا جایى که در جمع اصحاب بدون هیچ امتیازخواهى به همکارى و همیارى مىپرداخت.
در کتاب ارزشمند مکارم الاخلاق چنین نقل شده است که : روزى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به همراه کاروان در سفر بودند ، پیامبر فرمود: « گوسفندى براى غذا آماده شود.» یکى از صحابه گفت: ذبح آن با من ، دیگرى گفت : پوست کردن و سلاخى آن نیز با من ، دیگرى گفت: پختن آن هم با من ، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: « جمع آورى هیزم و چوب نیز به عهده من » ، اصحاب گفتند: یا رسول الله ، با بودن ما شما زحمت نکشید. فرمود: « مىدانم شما کارها را انجام مىدهید ولیکن من دوست ندارم که بر شما امتیازى داشته باشم و خداوند نیز از امتیاز داشتن بنده اش در میان اصحاب خود خشنود نیست » . آن گاه برخاست و به جمع آورى هیزم پرداخت. (۵)
رفاقت و دوستى با یاران
در کتاب شریف کافى حدیثی بسیار جالب و خواندنى ، در موضوع رفاقت رسول خدا صلى الله علیه و آله با صحابه نقل شده که متن آن چنین است:
« رسول خدا صلى الله علیه و آله براى انجام غسل از منزل خارج شده و به سوى چاه رفتند . حذیفه بن یمان با پارچهاى حایل ایجاد کرد تا پیامبر غسل کرد. آن گاه حذیفه براى غسل نشست ، پیامبر صلى الله علیه و آله پارچه اى را برداشت تا براى او حایلى درست کند. حذیفه ابا کرد و گفت: پدر و مادرم به فدایت اى رسول خدا ، این کار را نکنید. پیامبر صلى الله علیه و آله نپذیرفت و پارچه را نگه داشت تا حذیفه غسل کرد و فرمود: « هر گاه دو نفر با هم دوست شدند ، محبوبترین آنها نزد خداوند کسى است که با دوستش بیشتر رفاقت و همکارى کند.» (۶)
پیامبر عظیم الشان اسلام در مجالست با دوستان ، هیچ گاه خود را برتر و بالاتر از دیگران نمىدانست و در جمعى که ایشان حضور داشت ، اگر شخص غریبى وارد مىشد و پیامبر را نمىشناخت باید سؤال مىکرد که: کدامتان رسول خدا هستید چون آن قدر بىآلایش و خاکى بود که از محل جلوس و شکل لباس وى ، کسى نمىتوانست ایشان را بشناسد و همواره به اصحاب و یاران با التفات مىنگریست. به این داستان توجه کنید.
روزى اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد خانه ى پیامبر شدند ، به قدرى ازدحام شد که دیگر در خانه جا نبود. جریربن عبدالله ( یکى از اصحاب) آمد ولى به دلیل ازدحام ، خارج از منزل نشست. پیامبر با دیدن او لباس خود را (عباى خود را) برداشت ، پیچیده و براى وى فرستاد و فرمود: روى این لباس بنشین. جریر بن عبدالله ( که تحت تاثیر مهرورزى پیامبر قرار گرفته بود ) لباس را برداشت ، بوسید و بر دیدگان خود گذاشت. (۷)
برای مبارزه با تملـّق و چاپلوسى و تعارفات بى فایده و پرضرر ، مناسب است سیره ی عملى پیامبر اکرم را اسوه و الگوى خویش قرار دهیم . انس بن مالک مىگوید : محبوب ترین فرد نزد اصحاب ، رسول خدا صلى الله علیه و آله بود ولى با این حال وقتى پیامبر را مىدیدند از جا بلند نمىشدند ، زیرا پیامبر این کار را دوست نداشت. (۸)
رسول خدا صلى الله علیه و آله به همه اهل مجلس به طور یکسان التفات مىنمود ؛ تا کسى گمان نکند که دیگرى نزد پیامبر گرامى تر است و لحظات خود را میان آنها تقسیم مىکرد. (۹)
او با یاران خود مىنشست ، گفت وگو مىکرد ، فرزندانشان را مورد تفقد قرار مىداد و بر دامن خود مىنشاند. (۱۰)
در سلام کردن از همه پیشى مىگرفت و در مصافحه ، همیشه دست خود را زودتر جلو مىبرد ، اصحاب خود را با بهترین اسمشان صدا مىکرد و سخن کسى را قطع نمى نمود. (۱۱)
اوج مهر ورزى رسول خدا صلى الله علیه و آله
عفو و گذشت ، از زیباترین خصایص انسانى است و انسان هر قدر با فضیلت تر باشد میزان عفو ، گذشت و پرهیز از انتقام جویى نیز در او بیشتر خواهد بود . زندگى رسول خدا آن هم در میان اعراب ِ تندخو ، خشن و احساسى ، سرشار از مهر و مهرورزى بود . براى آشنایى بیشتر به داستان زیر توجه کنید :
هبار بن اسود کسى است که همزمان با خارج شدن زینب علیها سلام (دختر پیامبر) از مکه به او حمله مىکند که در اثر این حمله ، وى پس از مدتى بیمارى و تحمل رنج وفات مى یابد. همو (هبار) وقتى مسلمان شد نزد پیامبر رحمت صلى الله علیه و آله آمد و گفت : اى رسول خدا، ما اهل شرک بودیم که خدا به وسیله ی تو ما را هدایت کرد و به واسطه ی تو ما را از هلاکت رهانید . از نادانى من و از آن چه به تو رسیده ( وفات دخترت زینب ) در گذر من به کار زشت و گناه خود اعتراف مىکنم. پیامبر که غم بزرگى بر دل داشت با مهرورزى تمام فرمود: « همانا خداوند ، به تو احسان کرد و به سوى اسلام هدایتت نمود ، اسلام گذشته ها را نادیده مىگیرد و پاک مىکند… » (۱۲) آیا این نوع گذشت و بخشش جز از قلب مالامال از رحمت و شفقت صادر مىشود.
حلم و بردبارى رسول خدا
رسول خدا صلى الله علیه و آله ، چند دینار به مردى یهودى بدهکار بود. مرد یهودى نزد پیامبر ( صلى الله علیه و آله ) آمد و گفت: طلب مرا بده . پیامبر فرمود: « در حال حاضر چیزى ندارم که پرداخت کنم.»
یهودى گفت: من تو را رها نمىکنم و از تو جدا نمىشوم تا طلبم را بگیرم!
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: « در این صورت من هم با تو مىنشینم.» رسول خدا با او نشست تا در همان مکان نماز ظهر و عصر ، مغرب و عشا و نماز صبح روز بعد را اقامه نمود. در این میان اصحاب ، آن مرد را تهدید مىکردند و وعده و وعید مىدادند.
پیامبر به اصحاب خود نگاه کرد و فرمود: «با او چه مىکنید؟ !» گفتند: اى رسول خدا ، یهودى شما را زندانی کند؟ ! فرمود: « خداوند مرا مبعوث نکرده تا به دیگران ظلم روا دارم» . زمان هم چنان مىگذشت و کانون حلم و بردبارى هرگز عصبانى نمىشد تا خورشید تابیدن گرفت و روز آشکار شد. ناگهان مرد یهودى گفت: اشهد ان لااله الاالله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله! !
مرد یهودى مال خود را در راه خدا تقسیم کرد و گفت: رفتار من با تو براى آن بود که ببینم صفاتى که در تورات برایت آمده در وجود تو متبلور هست یا خیر. زیرا در تورات خوانده بودم: محمد بن عبدالله، در مکه متولد مىشود و به مدینه هجرت مىکند ، او تندخو ، خشن و اهل داد و فریاد فحاشى نیست.» (۱۴)
راستى رسول خدا چگونه این سعه ی صدر و بسط وجه را در وجود خود نهادینه کرده بود؟ امید که با پیروی از سیره ی ارزشمند آن پیامبر بزرگ ، در عمل بتوانیم زینت بخش دین مبین اسلام باشیم و دیگران را با رفتار خود ، به سوى دین و آیین محمدى صلى الله علیه و آله دعوت نماییم .
پىنوشتها:
۱٫ احزاب / ۲۱٫
۲٫ مکارم الاخلاق، ج ۱، ص ۵۱/ بحار الانوار، ج ۱۶، ص ۲۱۰٫
۳٫ دلایل النبوه، ج ۱، ص ۳۱۲ به نقل از «محمد فى القرآن» ، ص ۷۴، سید رضا صدر.
۴٫ مکارم الاخلاق، ج ۱، ص ۷۸، ح ۱۲۳٫
۵٫ همان، ج ۱، ص ۵۳۶، ح ۱۸۷٫
۶٫ کافى، ج ۲، ص ۴۹۱٫
۷٫ همان.
۸٫ همان، ج ۱، ص ۴۷/ بحار، ج ۱۶، ص ۲۹۹٫
۹٫ روضه الکافى، ص ۱۶۱٫
۱۰٫ بحار الانوار، ج ۱۶، صص ۱۴۸- ۱۵۳٫
۱۱٫ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۱۹۴٫
۱۲٫ مستدرک، ج ۸، ص ۲۷۳٫
۱۳٫ مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۶۹٫
۱۴٫ معانى الاخبار، ج ۱، ص ۱۶۰٫
منبع :سایت تبیان