Views: 72
[box type=”shadow” ]فرمانده شهید احمد رضا سعیدی نام پدر : حسین تاریخ تولد : ۱۳۴۱ تاریخ شهادت : ۱۳۶۱ عملیات و محل شهادت : رمضان،شلمچه [/box]
احمد رضا در سال ۱۳۴۱ قدم به عرصه ی خاکیان نهاد . وی چهارمین فرزند خانواده بود و در محیطی که مأمن پارسایی و پرهیزکاری بود پرورش یافت و وجودش سرشار از محبت یار گشت.
با فرا رسیدن زمان علم آموزی راهی مدرسه شد و تا سال سوم هنرستان به تحصیلات خود ادامه داد .او در اوقات فراغت برای آنکه باری از دوش خانواده برداشته باشد در کارگاه در و پنجره سازی کار می کرد.
همواره گل لبخند بر چهره ی احمدرضا نقش بسته بود و مهربانی هایش را با همگان شریک می گشت. او با برافروختن ستارگان توحید و ولایت در آسمان دلش، شبانه به راز و نیاز می پرداخت و روزها خودش را وقف اسلام و مردم کرده بود. بخشی از درآمدش اختصاص به مستمندان داشت و شجاعت و شوخ طبعی سرآمد خلقیاتش بود.
او در انجام فعالیت های هنری و ورزشی هم تبحر داشت. قلم زنی می کرد و با ورزش کاراته، سلامت تن تضمین می نمود.
با شنیدن ندای آزادی بخش امام، لبیک گویان به جمع یاران او پیوست و با شرکت در تظاهرات و پخش اعلامیه سهیم در پیروزی انقلاب شد.
زمان زیادی از پیروزی نهضت اسلامی نگذشته بود که دشمنان با حمله به ایران حال و هوای شاد و آذین بسته ی کشورمان را غمناک و رنجور کردند، پس او هم شتابان از طریق سپاه تهران راهی جبهه شد و پس از بروز توانایی ها و استعدادهایش به عنوان فرمانده ی گروهان شهید دستغیب در تیپ المهدی (عج) ایفای نقش کرد.
تا آن که در سومین مرحله ی عملیات رمضان با خون پاکش سند حقانیت انقلاب را در زمین شلمچه به امضا رساند و پس از شهادت جسم مطهرش هفده سال غربت نشین خاک شلمچه شد.
وصیت نامه شهید احمد رضا سعیدی
بار الها! دلم می خواهد بار دیگر در زمان ظهور حضرت حجت امام زمان (عج)، جان به جسم خاکی ام دهی تا همان گونه که در رکاب نایب بر حقش امام خمینی شهید شدم در رکاب مقدس او نیز شهید شوم.
چگونه دست از اسلام بر دارم در حالی که حیات و زندگی ام را مرهون قوانین حیات بخش آن می دانم. اگر سرمایه ی دوستی خدا و اسلام و امام زمان (عج) را بدهم دیگر چه خواهم داشت و دیگر زندگی در برابر هیچ نداشتن و پوچی چه ارزش دارد؟!…
شما را به نماز نصیحت می کنم که معراج هر مؤمن است.