بازدیدها: 48
زمستان سفره ی سفید و یخی اش را از دامان زمین بر می چید و به بهار خوش آمد می گفت . سال نویِ ۱۳۶۱ مصطفی، در آستانه ی عملیات فتح المبین، در منطقه ی عین خوش آغاز شد؛ آن هم بر سر سفره ی هفت سینی که در دل چیده بود؛ که یک طرف آن سر نیزه و سنگ و سیم خاردار بود و طرف دیگرش سادگی و سجاده و سربند یا حسین(علیه السلام).
عید مصطفی تحویل شد. لحظه ها در ذهنش شکوفه زد و باران بهاریِ چشمانش دلتنگ پر کشیدن شد. دعای عیدش تنها عروج بود و شهادت .
و در دومین روز عید در حالی که صبح از شانه های خسته ی روز بالا می رفت دعایش به اجابت رسید و پیکر سید مصطفی میزبان رگبار گلوله ها شد و او در سرخ ترین سجده به بارگاه بی نیاز دوست سر بر خاک فتح المبین فرو آورد و پس از ۲۳ سال بندگی در عروجی آسمانی به سمت معبود شتافت.