بازدیدها: 52
گویی حقیقتاً دنیا با همه ی گستردگی و وسعت خود برای روح های حساس و آزاد تنگی می کند. آن هایی که خود را محبوس این جهان می دیدند و آرزو داشتند هر چه زودتر بندهایی را که روح آنان را به قفس پیوند زده بود بگسلانند و در فضای بیکران ابدیت در رحمت واسعه ی پروردگارشان غوطه ور شوند.
حسین هم از آن دسته آدم هایی بود که بزرگی روحش نگذاشت در قفس دنیا و ریاست محبوس شود. ساده می پوشید، ساده می خورد و ساده زندگی می کرد. ظهر عاشورا به دنیا آمده بود برای همین نامش را حسین نهادند. خوبی را از بدی که تشخیص داد آزاده زیستن را برگزید و خواست کشورش از زیر بار ظلم و ستم رهایی یابد.
جوانی تنومند شده بود که انقلاب پیروز شد. شهید بهشتی برایش الگویی بود در زمان حیات و اسوه ای بعد از شهادت. تنفر داشت از هر آن کس که راهش با امام متفاوت بود و می ایستاد در برابر بی عدالتی ها و دشمنی ها. راهی جبهه شد و ۵ سال جنگید. جراحت هایش هم نتوانست زمین گیرش کند.
و باز ایستاد تا به کربلای ۵ رسید همان جا بود که روح بزرگش راه وصال در پیش گرفت و به خدا پیوست.