بازدیدها: 36
وقتی خاطرات جنگ را در کوچه های خاطرم مرور می کنم به مردانگی مردانی می رسم که چون درختانی استوار در کنار جوی همیشه جاری میهنم قد کشیدند و تو یکی از آن بزرگ مردانی.
وقتی دشمن آژیر غریب جنگ را به صدا درآورد تاریخ یک بار دیگر بی عدالتی و قساوت را در خود تجربه کرد و مردانی مانند تو بی هیچ بهانه ای برای ماندن، تا اوج آبی آسمان پرکشیدند و راهی جبهه ها شدند.
تو به کردستان رفتی. به آن جایی که نفاق و دشمنی میان شیعه و سنی سلاح دشمن شده بود و با یک رنگی خود سلاحشان را شکستی و پاسداران را محبوب دل مردمان آن سرزمین کردی.
تمام هَمِّ تو خدمت بود و کمک به مردم . هدفت فقط رضای خدا بود و شادی دل مردم. برای رسیدن به هدفت استوار ایستادی و از هیچ خدمتی دریغ نکردی و سرانجام جانت را پیشکش پروردگارت کردی و به دیدارش شتافتی.